سخنان حجة الاسلام والمسلمين محمّدي ري شهري - صفحه 159

مى رسيم. يك وقت, بيشترين سرمايه گذارى علمى از اين طرف مى شود و از حديث به قرآن مى رسيم. براى شناخت صحيح حديث, نياز به قرآن داريم و براى شناخت صحيح قرآن, نياز به حديث داريم.
امّا حديث شناسى يك تفاوت با قرآن شناسى دارد و آن,عبارت است از اينكه در تاريخ اسلام, حديث, حوادث و مصائبى را از سر خود گذرانده كه حديث شناسى را مشكل ساخته است. در قرآن شناسى, لااقل متن قرآن براى همه مردم, قابل شناسايى است. اين كتابى كه ما به نام قرآن (بدون كم و كاست) داريم, همان است كه بر قلب مقدّس رسول اللّه نازل شد; ولى آنچه به عنوان حديث داريم و در كتب حديثْ نوشته شده, آيا همان است كه پيغمبر گفته؟ آيا همان است كه اهل بيت فرمودند؟ يا آن نيست؟ بى ترديد, بسيارى از آنچه كه به معصومان نسبت مى دهند, همان است; ولى اينكه آيا همه آنچه در كتب حديث نوشته شده, فعل و قول و تقرير معصوم است يا نه, جاى بحث دارد كه در تاريخ تدوين حديث ـ ان شاء اللّه ـ خواهيد خواند. اجمالاً نمى توانيم بگوييم همه آنچه در كتب حديث به پيامبر يا اهل بيتْ نسبت داده شده, واقعاً فرموده آنهاست.

علوم حديث

حديث شناسى بيش از قرآن شناسى نياز به تخصص دارد; به دليل اينكه متن قرآن, بدون ترديد و به اجماع مسلمين, همان است كه بر پيامبر نازل شده; ليكن هر آنچه در كتب حديث هست, معلوم نيست كلام معصوم باشد. اين, نياز به بحث و تحقيق و جستجو دارد.
قرآن شناسى, با داشتن فقط يك تخصص امكان پذير است و آن, تخصص در تفسير است. كسى كه بخواهد متخصص در تفسير شود, نيازهاى مختلفى از نظرعلمى دارد; ولى به هرحال, تخصص در تفسير و فهم متن قرآن براى قرآن

صفحه از 166