معرّفي و نقد «عُيونُ الحِكم و المواعظ» - صفحه 172

اين كتاب, بعد از «غُررالحِكم», بزرگترين مجموعه اى است كه كلمات قصار حضرت امير(ع) را گردآورده است و چنانكه در بحث از «منابع كتاب» خواهيم گفت, بيشترين بهره مؤلّف, از كتاب «غرر الحكم» آمِدى بوده است و البته همان جا خواهيم گفت كه به التزامى كه خود سپرده است ـ يعنى يادكرد گفتارهاى حكمت آميز امير(ع) ـ پايبند نبوده; بلكه آن را با رواياتى از ساير پيشوايان دينى آميخته است; چنانكه بيشتر مواردى كه از «خصال» صدوق نقل مى كند, همين گونه است. ۱

ج. كيفيت تنظيم متن كتاب

مؤلّف در تنظيم و ترتيب متن كتاب, از اين جهت كه آن را براساس حروف الفبا (به صورت باب) مرتّب كرده و به شمار اين حروف, كتاب را به ابواب و به حَسَب نياز, بابها را به چند فصل تقسيم كرده, با روش آمِدى در «غُرر» همگام است; امّا از اين جهت كه شماره هر حكمت را در آغاز باب و نيز در آغاز فصلْ ياد كرده و برخى از فصلها را در برخى ديگر ادغام نموده, شيوه اى غير از شيوه آمِدى برگزيده است; بى آنكه براى اين كار بتوان دليلى يافت; جز آنكه بگوييم مؤلّف, از همسانى كتابش با «غرر» و اينكه ديگران, كتاب او را تقليدى و غير مستقل بپندارند, اكراه داشته است. ۲

1.يك جستجوى ساده در نسخه هاى خطى «عيون الحكم» نشان مى دهد كه مؤلف آن به سبب فوت يا علّت ديگرى كه بر ما روشن نيست, فرصت بررسى مجدّد و تصحيح و ترتيب (اصطلاحاً: تنميق) كتاب را پيدا نكرده است. نويسنده محترم مقاله نيز در بند«ج» شواهدى بر اين مطلب آورده اند. در اين صورت, روشن است كه آوردن كلمات ديگر معصومان از سوى عالم بزرگوارى مثل واسطى, تنها مى تواند كم دقتى او را در پيش نويس كتاب برساند و نه چيز ديگر.(ناشر)

2.انكار نمى توان كرد كه اوّلاً حجم احاديث «عيون», حتّى با حذف مكرّرات و الصاق احاديث تقطيع شده به يكديگر, بسى بيش از «غرر» بوده و هست; ثانياً بر اهل تحقيق, پوشيده نيست كه واسطى, دست كم به مصادر معدود ياد شده در مقدّمه اش مراجعه داشته و از آنها اخذ حديث و خطبه نموده است; ثالثاً او به مصدر بودن «غرر» براى كتاب خويش, در مقدمه تصريح كرده است; رابعاً كتاب او همچون «نهج البلاغه» و «غرر» براساس ذوق ادبى و هنرى وى شكل گرفته و قصد وى, مختصر نويسى و ساده سازى و عموميت بخشى استفاده از كلام على(ع) بوده است و نه مُسنَدنگارى و يا فضل فروشى. لذا همچون مصنّفان پيشين(رضى, آمِدى, مؤلفان كتب اربعه, و جاحظ) و پسين (مجلسى, حرّ عاملى و…) كه كتبى را به تمامى در تصنيف خويش مندرج نموده اند, تنها به يادكرد آنها در مقدّمه اكتفا كرده است.(ناشر)

صفحه از 183