الاُصول الأربعُمِئة (اصول چهارصدگانه) - صفحه 83

همزمان, او به يك اثر شناخته شده, به عنوان «اصل» به اصطلاح مشابه «كتاب» نيز اشاره دارد. ۱
بر عكس, او ممكن است كه از اصطلاح «اصل», در ارجاع به اثرى قديمى كه بر اساس يك اصل نوشته شده است, در شكلى تقريباً بى ارتباط استفاده كند; گرچه از اين كتب, با همان عنوان «اصل» ياد مى كند, همان گونه كه از اصل حسن بن محبوب ياد مى كند. ۲ برخى از اصول تحت تملّك ابن طاووس, مشتمل بر ادعيه (تعقيبات نماز) بوده اند كه او آنها را در آثارش چون فلاح السائل و مهج الدعوات, ذكر كرده است. ۳
در نسل بعد از ابن طاووس, استنساخ از كتب اصول, تداوم داشته است; گرچه عمل نقلِ مستقيم از آنها متوقّف شده بود. ۴ نخستين فردى كه اين كار را دوباره احيا كرد, محمد باقر مجلسى (م1110 يا 1111ق) بود; كسى كه تلاش خستگى ناپذيرى براى تحقيق در مورد آثار قديمى اماميه براى ضميمه كردن آنها به اثرش (بحارالأنوار) داشته است و اصول موجود را پيدا كرد و منحصراً از خود اصول مختلف, نقل حديث كرد. اين كتب

1.به عنوان مثال, كتاب ابراهيم الخزّاز (فلاح السائل, ص۸۹) يا كتابى از زكريا المؤمن (همان, ص۲۴۶). طوسى, چاپ نجف, ۱۳۸۱ق, ص۲۰۱. گرچه عبارت «له كتاب» ذكر شده است, روايت نقل شده توسط ابن طاووس (فلاح السائل, ص۱۲۶) كه در سندش ابن محبوب از وهبْ نقل قول مى كند, ممكن است از اصل وهب باشد.

2.فتح الأبواب, منقول در: بحارالأنوار, ج۱۸, جزء۲, ص۹۳۲. همچنين ر.ك: الفوائد, ص۳۱; الرواشح السماوية, ص۹۸. ميرداماد تأكيد دارد كه كتب حسن بن محبوب, جزو كتب اصول نيستند; گرچه ابن محبوب, اصول مختلفى را روايت كرده است, از جمله اصل وهب بن عبد ربّه (الفهرست, ص۳۴۹). مقايسه كنيد با رجال النجاشى, ص۳۰۳. هر دو منقول در مجمع الرجال, ج۶, ص۱۹۶; الفهرست شيخ طوسى, چاپ نجف, ۱۳۸۱ق, ص۲۰۱. گرچه عبارت «له كتاب» ذكر شده است, روايت نقل شده توسط ابن طاووس (فلاح السائل, ص۱۲۶) كه در سندش ابن محبوب از وهبْ نقل قول مى كند, ممكن است از اصل وهب باشد.

3.الذريعة, ج۸, ص۱۷۲ـ۱۷۹.

4.به عنوان مثال, استنساخى توسط شهيد اوّل (م۷۸۶ق); مستدرك الوسائل, ج۳, ص۲۹۸.

صفحه از 121