تكمله اي بر مقاله پرسشهايي درباره چند حديث - صفحه 163

خواندن اين گونه مقالات را كه به نوع ديگرى در صدد دفاع از حديث اند, جذّاب و مفيد مى دانم. البته به نظر اين جانب, به هر دو نوع فعّاليت در زمينه دانش حديث شناسى نياز داريم; ولى از آن جهت كه قبل و بيش از آفت «تسرّع در رَدع و طرد احاديث», گرفتار آفت «جعل, غُلُو, ضعف و تحريف» بوده ايم, لذا معتقدم به اين گونه بررسى ها كه در آنها عيب ها و اشكالات احاديثْ شناسايى و بيان مى شود, بيشتر احتياج داريم; خصوصاً در اين عصر كه احاديث جعلى و ضعيف, دستْمايه تبليغ عليه دينْ قرار گرفته اند و كتاب هاى شومى چون آثار حكمى زاده, كسروى و سلمان رشدى را تغذيه اطّلاعاتى كرده اند.
هر كس كتاب هايى مانند مشارق أنوار اليقين, معالم الزُّلْفى , مدينة المعاجز, مقتل الخوارزمى, روضة الشهداء, و حتّى كتاب هايى مانند الخرائج و الجرائح, بشارة المصطفى, دلائل الإمامة, تفسير فُرات و الإستغاثه را مطالعه كرده باشد مى داند كه ما بيشتر به تساهل, سستى و ضعف در نقل احاديث, مبتلا بوده ايم و هستيم و در طول تاريخ علم دين, همواره از اين ناحيه صدمه ديده ايم و مى بينيم. بنابراين, به بررسى براى پالايش و تطهير روايات و مجموعه هاى روايى از روايات جعلى, غلو آميز و ضعيف, محتاج تريم.
به هر حال, مقاله (پرسش هايى درباره چند حديث) را دو بار مطالعه كردم و على رغم ضعف ها كه به لحاظ شكلى و محتوايى در آن وجود داشت, موضوع پژوهش مقاله را پسنديدم و تصميم گرفتم با نگارش اين مقاله, اولاً نويسنده محترم و خوش ذوق آن را تشويق كنم و دقّت ها و موشكافى هاى اين چنينى در روايات و احاديث را به طور كلّى تأييد كنم, و ثانياً يكى از پاسخ دهندگان به سؤال نويسنده مقاله باشم. به اميد اين كه مرضيّ حق تعالى واقع شود و قدمى در راه ترويج دين و معارف مذهب باشد!
قبل از ورود به بحث, لازم مى دانم نكاتى را متذّكر شوم كه دربردارنده بعضى قوانين و قواعد كلّى هستند كه بر گفتمان ما در اين نوشته, حاكم و ناظر اند و خواننده گرامى را براى درك صحيح از شيوه پاسخگويى ما يارى مى دهند;

صفحه از 174