گزارشي از مقاله « فرقة السَّلفية و تطوّراتها في التاريخ » - صفحه 175

حديث در انديشه سلفيه

در انديشه سلفيان, حديث, داراى جايگاه ويژه اى است. آنها به احاديثِ نقل شده از پيامبر(ص), آراى صحابيان و گفتار تابعيان را هم افزوده اند و در رديف سنّت پيامبر(ص) قرار داده اند. اين مأثورات, اصل مهمّى نزد آنها به شمار مى رود و قرآن را نيز بر همين محتوا حمل مى كنند و آن را به عنوان ميزانى كه احاديث در موافقت و مخالفت با آن سنجيده مى شود, نمى پذيرند و معتقدند كه نظريه «عرضه احاديث بر قرآن», از گفتار زنادقه است.
مذهب سلفيه, چنان كه برخى پنداشته اند, مذهب جديدى نيست كه توسط ابن تيميّه در قرن چهارم, بنياد نهاده شده باشد يا شيخ محمد بن عبدالوهّاب(م 1207ق) آن را تأسيس نموده باشد; بلكه ريشه اين فرقه, به اعتقاد برخى به قرن اوّل هجرى و به اعتقاد برخى به قرن دوم و سوم هجرى برمى گردد. آرى, ابن تيميّه هم نكاتى به آن افزود كه در قرون اوّليه وجود نداشت. سير تطوّر نظريات سلفيان, شش مرحله دارد كه ما در اين جا به بيان اجمالى آنها مى پردازيم.

مرحله اوّل

چون ديدگاه سلفيه مبتنى بر حديث است, اشاره اى به تاريخ حديث, ضرورى مى نمايد. در تاريخ اسلام, به سبب منع نقل حديث از سوى خلفا از يك طرف, و از سوى ديگر به دليل نسبت دادن اين نقل به پيامبر(ص) كه: «از من, غير از قرآن را ننويسيد و اگر چيزى نوشته اند, آن را محو كنيد», عدم تدوين احاديث, به   صورت امر مقدّس درآمده بود, مگر نزد عدّه اى كمى از مسلمانان, يعنى شيعيان و گروه اندكى از اهل سنّت كه به جمع آورى احاديث مشغول بودند.
سپس در زمان عمر بن عبدالعزيز, برخى بر اين شدند كه حديثى كه از پيامبر(ص) درباره از بين بردن احاديثْ نقل شده, ساختگى است و دلايل ساختگى بودن آن را بيان كردند.

صفحه از 178