نقدي بر «از نقد سند تا نقد متن»(2) - صفحه 19

براى مثال، شاهنامه فردوسى، نمايشنامه هاى شكسپير، داستان هاى منطق الطير عطّار و... اثر ادبى به شمار مى آيند. ۱
روشن است كه متون حديثى از حيث صدورشان از پيامبر، در كنار آثار ادبى قرار نخواهند گرفت و برخلاف آثار ادبى، اولاً و بالذّات، اثر ادبى نيستند. اگرچه متون حديثى يا آثار حديثى، بويژه از جهت محتوا و فرم و تعبير، با آثار ادبى تفاوت هاى اساسى دارند، امّا بسيار مهم است كه وجود تفاوتى چشمگير را با توجه به اُبژه ۲ و سُوژه ۳ مورد توجه قرار دهيم.
اُبژه ۴ به چيزى گفته مى شود كه خارج از ذهن و ذات ما و مستقل از ما قرار دارد.

1.همچنان كه از مثالْ پيداست، آثار ادبى به دو شاخه منظوم و منثور تقسيم مى گردند. انواع آثار ادبى، بسته به آن كه از لحاظ شكل ظاهر و قالب يا از نظر معنا و موضوع مورد مطالعه قرار گيرد، تقسيماتى متفاوت پيدا مى كند، مثل نمايشنامه، رمان، داستان، غزل، قصيده، تراژدى، كمدى و... . پيشتر اشاره شد كه عيب تقسيم بندى مطلق آثار ادبى، به ويژه شعر، از لحاظ موضوع يا غرض ها و مقاصدى كه شاعر در سرودن شعر دارد و امتزاج و اشتراك موضوع ها در بسيارى از آثارست؛ چنان كه ممكن است شعرى هم حماسه باشد و در عين حال، شامل حكمت و اندرز هم باشد و يا اثرى كه براى مدح يا وصف سروده شده است، نكته هاى اخلاقى و دينى را نيز دارا باشد و يا همان گونه كه در ادبيات غربْ مصطلح و معمول است گاه از آميزش و تلفيق نوع ادبى تراژدى با كمدى نوع جديدى به نام «تراژدى كمدى» به وجود آيد (انواع ادبى و آثار آن در زبان فارسى، ص ۱۴).

2.object.

3.Subject.

4.شايان ذكر است كه دو واژه ابژه و سوژه از واژه هاى كليدى در علوم انسانى به ويژه در فلسفه هستندو تطوّر معنايى زيادى را از سرگذرانده اند تا جايى كه هر كدام به معناى ديگرى استعمال شده اند.واژه object از ريشه لاتينOb[= over against: برابر، مقابل، در برابر] و Jacer [=to throw: افكندن، انداختن ] مشتق شده و معناى رايج و فعلى آن عبارت است از آن چيزى كه در جاى واقعى خود، به عنوان شى ءاى خارجى قرار دارد. subject از ريشه لاتين Sub[=under، درون، در، تحت ] و jacer گرفته شده است و در معناى رايج امروزى به هرچيزى كه در ذهن، است از آن حيث كه در ذهن است و امرى ذهنى است، اطلاق مى شود. آقاى اديب سلطانى در ترجمه كتاب نقد عقل محض، اثر كانت، فيلسوف انتقادى مشهور، ابژه را به «برابر ايستا» و سوژه ا به «درون آخته» ترجمه كرده اند، كه اگرچه نامأنوس، ولى دقيق به نظر مى رسند. براى تفصيل بيشتر، ر.ك: Dictionary of philosophy and Religion, William l.Reese, Humanities press new Jersey, p.p. ۵۳۱-۵۳۲ and ۷۳۸-۷۳۹.

صفحه از 7