نقدي بر «از نقد سند تا نقد متن»(2) - صفحه 21

باتوجه به اين مقدمه، مى توان گفت كه رويكرد آثار ادبى، «سوژه نگر» و رويكرد متنى مقدس، همچون قرآن و متن حديثى از آن حيث كه از پيامبر[يا امام معصوم ] صادر شده، «ابژه نگر» است. قرآن و گفته هاى پيامبر را مجموعه اى از «گزاره هاى ناظر به واقع» مى دانيم كه گزارش هاى دقيق و مطابق با واقع ارائه مى كنند. البته احاديثى را كه در كتب حديثى، گفته اى از معصوم را نقل نمى كنند دست كم به صورت موجبه جزييه ، مى توان از اين اصلْ استثنا كرد؛ اما در هر حال، رويكرد چنين آثارى ابژه نگر است. اين نكته به طور ماهوى، آثار حديثى را از آثار ادبى جدا مى كند. وجود چنين تفاوتى، راه را بر نقد اين آثار، بويژه به شيوه مكاتب جديد نقد ادبى در مغرب زمين، مى بندد.
ممكن است گفته شود، احاديث نيز متون مكتوبى هستند كه فراينده هاى معمول ادبى، مثل گفت و گو، پرسش و پاسخ، نقل مستقيم، روايت، اشاره، تأكيد، انتخاب و... در آن مصداق پيدا مى كنند و از اين روى، اگرچه اثر ادبى نيستند، اما به منزله اثر ادبى به شمار مى آيند و مى توان آنها را همانند آثار ادبى مورد نقادى قرار داد. در برابر اين ديدگاه، باز هم بايد گفت كه قرار دادن آثار حديثى به منزله آثار ادبى، مسئله ابژه نگر بودن آنها را به سوژه نگر بودن بدل نمى كند، مگر آن كه اين مبنا را بپذيريم كه گزارش پيامبر از «واقع» تا حد زيادى محصور و محكوم ذهن و ذهنيّت او بوده و قرائت خاص شخص او از واقعيت بوده است.

صفحه از 7