شرحي بر حديث «إنّ الغَضَبَ مِن الشّيطانِ» - صفحه 12

معنا اطلاق شده(است).
يكى، همان ابليس است كه تخلف ورزيد از سجده كردن بر حضرت آدم - على نبينا و عليه السّلام - و به اين سبب، رانده درگاه حضرت احديّت شد. و ديگر، قوه واهمه و خياليه است. و ديگر، صفت شيطانى است، كه نوعى از قوه شهويه به معناى اعم است. و ليكن پر واضح و روشن است، كه شيطان به همه اين معانى در آدمى وجود دارد و عيب و نقصى هم ندارد؛ چنانچه اشاره به آن خواهد شد.
فايده سوم . اينكه، در آدمى - كه نسخه مختصره عالم است - آيا آب و آتش وجود دارد يا نه؟ لازم مقاله سالفه - كه آدمى نسخه مختصر عالم است - اين است كه وجود دارد و لكن تحقيق مطلب، اين است كه هر يك از آب و آتش را - از قرارى كه حقير از تصفح و تتبع آيات و اخبار و كلمات علماى ابرار برخورده ام - معناى بسيار و مسمّا بى شمار است.
امّا آب، پس آن اطلاق بر چند چيز شده:
يكى، همان معناى مشهور حسّى است كه مايه حيات حسيه اين نشئه بنى نوع حيوان است و او را مى آشامند و پاك و پاك كننده مى دانند و رفع حدث و خبث به وى مى نمايند، و پر واضح است كه آب به اين معنا در آدمى وجود ندارد.
و ديگر، همان جسم رونده كه با قيد اضافه او را اطلاق مى نمايند و در تعبير، آن را آب مضاف گويند. و آب به اين معنا بالنوع در آدمى وجود دارد؛ زيرا كه آب چشم و دهان و بينى از محسوسات است.
و ديگر، همان عنصر آبى، كه از عناصر چهارگانه موجوده در اجسام است و آب به اين معنا نيز در آن وجود دارد؛ زيرا كه اتفاقىِ كلّ عقلاست، كه هر موجودى كه از سنخ عالم عنصرى است، در آن موجود است، از اجسام مركب و مخلوق است از عناصر چهارگانه آتش و باد و آب و خاك و ريب و دغدغه در اين نيست. پس هيچ انسانى، به اعتبار جسميت وى، خالى از اين آب نخواهد بود.
و ديگر، همان طبيعت مائيه كه از طبايع چهارگانه سودا و صفرا و بلغم و خون موجوده در اجسام صاحبان روح و حيات است؛ زيرا كه اتفاقىِ كل عقلاست، چه از اطبا و چه غير

صفحه از 40