شرحي بر حديث «إنّ الغَضَبَ مِن الشّيطانِ» - صفحه 14

و امّا آتش، پس آن نيز اطلاق برچند معنا شده(است):
يكى، همان معناى مشهور متعارف است، كه مايه سوختن اجسام عنصريه است و باعث ازهاق روح حيوانى است. و آتش به اين معنا در آدمى وجود ندارد. جزماً بشهادة الحسّ و العيان و بدلالة الضّرورة والوجدان.
و ديگر، آتش جهنم است. و آتش به اين معنا، فرعِ وجود آن است در آن.
و ديگر، عنصر آتشين است. و در وجود آن در آدمى، ريب و دغدغه نيست؛ چنانچه اشاره به آن شد.
و ديگر، طبيعت ناريه - كه از طبايع چهارگانه است - و در وجود آتش به اين معنا در آن نيز، ريب و دغدغه نيست؛ چنانچه اشاره شد.
و ديگر، طينت جن و كفار و تابعين كفار است؛ زيرا كه اطلاق آتش بر همين طينت در اخبار متكثره و غير اخبار، در غايت بسيارى است. و پرواضح است كه احدى از آنها خالى از آن نيست.
و ديگر، معصيت خداوند عالم است؛ چنانچه از پاره اى اخبار و كلمات علماى ابرار برمى آيد و در وجود آتش به اين معنا، ولو بالقوه، در هر يك از آدمىِ مكلفِ غيرِ معصوم دغدغه نيست.
و ديگر، نفس جهل است؛ چنانچه از پاره اى اخبار و كلمات علما برمى آيد. و وجود آتش به اين معنا در آدمى، محلّ تأمل و ريبه نيست.
و ديگر، قوه شهويه كه تعبير از آن گاهى به نفس امّاره و گاهى به قوه سبعيه و گاهى به قوه غضبيه مى نمايند. و وجود آتش به اين معنا در آن بى خلاف و گفتگوست، بلكه اتفاقى است، علاوه بر آنچه دانسته شد؛ با اينكه آيات بسيار و اخبار بى شمار - علاوه بر آنچه اشاره شد - دلالت بر آن دارند.
و از آن جمله، آيات و اخبارى است كه دلالت دارند بر اينكه، اعمال ناشايسته و زشتى كه از شخص صادر مى شود، از نفس وى است و دلالت دارند بر اينكه، نفسْ امّاره به سوء است و بر اينكه، مخالفت نفس و هوى موجب دريافت ثواب و رسيدن بهشت است و موافقت و متابعت آنها سبب وصول به عذاب و دخول دوزخ است؛ زيرا كه جميع، به طريق إنّ دلالت

صفحه از 40