شرحي بر حديث «إنّ الغَضَبَ مِن الشّيطانِ» - صفحه 23

و ثانياً اينكه بر فرض تسليم تعدد حقيقت آنها، قبول نداريم كه هر يك از آنها فاعل بالاستقلال و علت تامة وجود آن موجود يگانه باشند، چه ضرر دارد كه مجموع من حيث المجموع از آنها فاعل و علّت آن باشد پس در حقيقتْ فاعل و علّت نيز يكى باشد، چنانچه از بسيارى از آيات و اخبار و كلمات علماى اخيار نيز مستفاد مى شود و عقل هم دلالت بر آن نيز دارد؛ زيرا كه بر فرض اتحاد اثر و دريافت وحدت آن با دريافت استحاله تعدد مؤثر و لزوم وحدت آن با وحدت اثر، به طريق إنّ، حكم قطعى مى كند بر وحدت و يكى بودن علت و فاعل و هو المطلوب.
و ثالثاً اينكه بر فرض تسليم تعدد حقيقت فاعل و علت آن قبول نداريم كه اثر آنها در حقيقت يكى باشد، چه ضرر دارد كه هر يك از آنها را اثرى خاص و معناى على حده و معلولى جداگانه باشد، در وجود اين موجود يگانه به اين طريق كه هر يك از اين فاعلها و علتها در مرتبه فاعليت و عليت اختلاف داشته باشند، پاره اى از آنها بى واسطه علت و فاعل بوده باشند و پاره اى به يك واسطه علت و فاعل باشد و پاره اى به دو واسطه و پاره اى به سه واسطه فاعل و علت باشند؟ و هكذا ممكن است نيز كه به اين طريق فرض شود كه از براى وجود همين موجود يگانه درجات و مراتبى چند باشد و به اعتبار هر مرتبه از وجود، او را فاعلى و علتى از اين فاعلها و علّتها باشد، همچنان كه از براى وجود خود آدمى نيز مراتب و درجاتى چند گفته اند و توضيح اين مرام لايق اين مقام نيست.
گر بخواهى شرح اين مقصد شودمثنوى هفتاد من كاغذ شود و اگر كسى بگويد از پاره از آيات و اخبار برمى آيد كه شيطان موجودِ در هر آدمى، همان ابليس مشهور است و از پاره ديگر از آنها برمى آيد كه خناس است و از پاره اى ديگر از آنها برمى آيد كه مطلق شيطان است و از پاره اى ديگر از آنها برمى آيد كه هر آدمى را شيطانى است على حده، غير از شيطان ديگر، و از پاره اى ديگر برمى آيد كه شيطان، متعدد از براى هر نبى است. بلكه از پاره اى از آنها برمى آيد كه از براى هر آدمى غير از نبىّ نيز شيطان متعدد است و اين گونه اختلاف چه معنا دارد؛ زيرا كه عمل به جميع آنها ممتنع و محال است. و ترجيح بعضى از آنها بر ديگرى كه ممتنع است؛ زيرا كه بلا مرجّح است و طرح جميع آنها هم كه ممتنع و باطل است به حكم عقل و نقل. و بر فرضى كه بنا بر انحصار شيطان در ابليس يا خناس باشد، چگونه مى شود كه يك شيطان در

صفحه از 40