شرحي بر حديث «إنّ الغَضَبَ مِن الشّيطانِ» - صفحه 34

است: يكى همان واگذاشتن نافرمانى و موقوف داشتن سركشى است به سبب اينكه نافرمانى و سركشى الهى است - كه فى الحقيقه عين طاعت و فرمان بردارى وى است - و ديگرى همان نوع اول است با كردن عبادتى ديگر و بردن فرمانى ديگر با آن . و معناى ديگر از معصيت، معناى انفعال حاصل شده از آن معناى مصدرى است كه تعبير از آن به نافرمانى و سركشى مى شود. و شبهه نيست در اينكه تحقق اين معنا پس از تحقق آن معنا از معصيت است، چنانچه واضح و روشن است پس تحقق اين معنا موكول و موقوف است بر اعراض كردن از آب طاعت و كار نبردن آن در اطفاى آتش معصيت به معناى اول. پس خاموش شدن و فرونشستن آتش معصيت به اين معناى انفعالى به آب طاعت به آن معنا كه دانسته شد ممكن نيست، بلكه خاموش شدن و فرونشستن آن به آب مغفرت و آمرزش الهى و رحمت و بخشايش آن خواهد بود و چون كه آمرزش و بخشايش هم بى سبب و جهت ممكن نيست پس لا محاله فرونشستن و خاموش شدن به يكى از اسباب آمرزش و بخشايش خواهد بود، خواه توبه باشد و خواه غير آن از اسباب و طاعات ديگر باشد.
و مادامى كه آمرزش و بخشش متحقق نشده به سبب فراهم نيامدن سبب آن البته عذاب و جهنم و استحقاق آنها پابرجا و برقرار خواهد بود و پس از اينكه آمرزش و بخشش تحقق به هم رسانيد به سبب فراهم آمدن سبب آن عذاب و جهنمى از براى آدمى كه فرض آمرزيدگى و بخشيدگى وى است نخواهد بود، اگرچه استحقاق آنها در حق وى پابرجا و برقرار باشد.
و اما دفع راه دويم از اين اشكال، پس به اينكه اگر مراد از معصيت معناى اول باشد، پس فرض كثرت آن و قلت طاعت بى معناست؛ زيرا كه طاعت به هر دو نوع آن خصوصاً نوع اول آن با معصيت به اين معنا تفاوتى در قلت و كثرت نيست، چنانچه بالاجمال فهميده شد. و اگر مراد از معصيت، معناى دوم باشد، پس آبِ طاعتى در اين صورت متصور نيست، مگر طاعتى كه سبب بخشش و آمرزش است. پس فى الحقيقه، آنچه در اين صورت متصور است آب بخشش و آمرزش است و آن هم فرع وجود به سبب آمرزش و بخشايش معصيت به اين معنا و تحقق آن است. و كم و بيش و اندكى و بسيارى سبب در ظاهرْ مستلزم كم و بيشى و اندكى و بسيارىِ سببيّت آن سبب نيست جزماً . و ضرر ندارد كه همان طاعت و عبادتى كه خداوند عالم او را سبب آمرزش و بخشايش آن معصيت مقرر فرموده اند، در نظر حسّى كم تر از آن معصيت بوده باشد و

صفحه از 40