شرحي بر حديث «إنّ الغَضَبَ مِن الشّيطانِ» - صفحه 35

ليكن در مرتبه سببيّت چنين نباشد، بلكه قطعى است كه كمى خود سبب مستلزم كمى سببيّت آن نيست و همين كه سببيّت از براى آمرزش و بخشايش مفروض التحقق گرديد، لا محاله آمرزش و بخشايش كه مسبّب از آن سبب است تحقق خواهد يافت و ديگر فرض كمى و مغلوبيت آن بى وجه و باطل است، بلكه پس از تحقق سببيّت آن به طريق إنّ قطع بر خلاف آن و جزم به غالبيّت آن حاصل خواهد شد. و از اين جا سرّ مسأله حبط و تكفير كه معركه آراى علماى شيعه و سنى است و تحقيق آن نيز ظاهر و هويدا مى گردد، اگر خوشى و بينايى باشد، هم چنانكه سرّ بى جايى اين اشكال و راه بى وجهى آن نيز ظاهر و هويدا گرديد.
و ممكن است نيز كه مراد از اين فقره شريفه اين باشد كه خاموش كرده و فرونشانده مى شود آتش جهل و نادانى به آب علم و دانش. و اين معنا اگر چه ممكن و بى عيب است فى حدّ ذاته، و ليكن از ظاهر اين فقره شريفه بسيار بسيار دور است؛ اگرچه ممكن است كه يكى از بطون آن باشد و منافاتى هم با ظاهر فقرات ديگران اين حديث، اگرچه در ظاهر هست و ليكن در باطن جمع آنها ممكن است چنانچه اشاره به آن شد و نيز خواهد شد.
و ممكن است نيز كه مراد اين باشد كه آتش قوه شهويه و نفس اماره و نايره آن خاموش كرده و فرونشانده مى شود به آب قوّه عاقله و نفس لوّامه و اين معنا نيز اگرچه ممكن و بى عيب است فى حدّ ذاته، و ليكن مثل معناى پيشى است، در دورى نسبت به اين فقره و ساير آنچه ذكر شد.
و ممكن است نيز كه مراد اين باشد كه آتش عذاب الهى به آب آمرزش و مغفرت آن خاموش شود و فرونشانده مى شود. و اين معنا هم اگرچه فى الجمله بى عيب و صحيح است فى حدّ ذاته و ليكن مثل آتشِ معصيت و آبِ طاعتى است كه سبب بخشايش است در دورى و ساير آنچه ذكر شد.
و ممكن است نيز كه مراد اين باشد كه آتشِ غضبِ مذموم كه در آدمى وجود به هم مى رساند و از شيطان است، خاموش كرده و فرونشانده مى شود به آبِ حلمِ ممدوحِ كه در وى نيز به هم مى رسد و از ملك است. و اين معنا به خصوص اگرچه بسيار بسيار خوب و بى عيب است فى حدّ ذاته و مساعدت تمام هم با فقرات ديگر اين حديث دارد، و ليكن ظاهر و متبادر از لفظ آتش و آب در حديث در بادى نظر خلاف آن است، مگر اينكه فقرات ديگر اين حديث را قرينه صارفه از ظاهر اين فقره بگيريم، چنانچه دور نيست با اينكه هرگاه مراد از ظاهر اين فقره اين معنا نباشد،

صفحه از 40