جُستاري درباره حديث«القَدَريّةُ مَجوسُ هذه الاُمة» - صفحه 34

بعضى از قدما كوشيده اند تا ربطى ميانِ آن دو بيابند. اما، مع الاسف در اين كوشش، جدلها و نزاعهاى فرقه اى بر جست وجوگرىِ دانش ورزانه غلبه داشته است. در يك سو، اشاعره و جبرگرايان آورده اند: همان طورى كه مجوس به دو مبدأ خير و شر قائل بودند، معتزله نيز به دو منشأ براى افعال اعتقاد داشتند كه يكى خدا و ديگرى انسان است؛ و به اين ترتيب، خواسته اند تا موضوعِ قياس ميان قدريّه با مجوس را به وجودِ نوعى ثنويت در افعال ربط دهند. اما در سوى ديگر، معتزله و اختيارگرايان گفته اند كه اشاعره، مصداقِ قدريّه هستند ؛ زيرا مانند مجوس، شرورِ عالم را ناشى از فعل خدا در خلقِ اهريمن مى دانند يا امورى چون ازدواج با محارم را به قضا و قدر الهى منتسب مى گردانند و براى بندگان در برابر خداى نور و خداى تاريكى، فعلى قائل نيستند و ... الخ. ۱
بر خواننده پنهان نيست كه در اين گونه چالشها و دليل آوريها، آنچه در شمار نيامده، چگونگى يا واقعيتِ باورهاى مجوسان در موضوع جبر و اختيار است. يعنى هم اختيارگرايان و هم جبرگرايان، برجاى بازنمودنِ موضعِ مجوسان در بحثِ جبر و اختيار، به استدلالهايى تفوه جسته اند كه نظير انطباقِ موضوع به ثنويت در افعال، بس ساده انگارانه و نامقبول است. پس، مى توانيم گفت كه هنوز وجه تشبيه ميان قدريّه با مجوس، چنان كه شايسته و بايسته باشد، مورد كاوش قرار نگرفته است و جاى آن باشد كه درين معنا، همتى شود.

جبر و اختيار در باورِ مجوسان (= ايرانيان زرتشتى)

جست و جوى چگونگىِ باورِ مجوسان در قرونِ نخستينِ اسلامى، آسان نيست. نخستين دشوارى، از خودِ واژه مجوس برمى خيزد؛ از آن رو كه در دلالتِ همواره اين واژه بر زرتشتيان يا امت اشوزرتشت، البته جاى ترديد است. يك گواه بر اين دعوا، اين است كه در پاره هاى از آثار كلاسيك عربى - به ويژه كتابهاى جغرافى دانانِ نخستينِ عرب - از مجوسْ

1.ر.ك: مجله معارف، سال ۱۳۶۷، شماره اوّل، ص ۱۳.

صفحه از 49