جُستاري درباره حديث«القَدَريّةُ مَجوسُ هذه الاُمة» - صفحه 36

صورِ منقولِ روايت قدريّه، به گونه اى هستند كه در دلالت بر زرتشتيان، جاى ترديدِ چندانى باقى نمى گذارند. ۱
دشوارى ديگر و البته مهم تر از خبط و خلطى برمى خيزد كه در آثار بسيارى از پژوهندگان ديده مى شود و آن نيست مگر يكى انگاشتنِ «دين اشوزرتشت» و آنچه اش «دينِ اوستاى نو» مى توانيم خواند؛ زيرا، همواره بايد به هوش داشت كه ميان اين دو دين، تفاوتهاى ژرفى در كار است: «دين اشوزرتشت» را مراد همان آموزه هاى نابى است كه پيام آورِ نامبُردارِ ايرانى، اشوزرتشت، در سروده هاى موسوم به گاتها سراييده؛ در حالى كه منظور از «دينِ اوستاى نو»، تلفيقى است كه دين مدارانِ پس از اشوزرتشت، از برخى آموزه هاى او با باورهاى كهنِ آريايى برآوردند.
چون ممكن است كه اين اشاره، براى نوآمدگان به فراخناى دين باستانىِ ايران زمينْ بسنده نباشد، مى افزايم كه سپندينه كتابِ زرتشتيان - يعنى اوستا - در شكلِ كنونى اش از اين پنج بخشِ اصلى برساخته شده است: يَسْنَ ها yasna، يَشْتْها yast، خُرده اوستا، ويسپَرد ratavo-vispe و وَنديداد data-vidaev. از ميانِ همه اين بخشها، پاره كوچكْ اما پُرمغزى از يسنه ها كه آن را گات ها gat يا گاثاها gaO يا گاهان gah مى نامند، كلامِ خودِ اشوزرتشت است و بخشهاى ديگرِ اوستا را كسانى به جز پيامبرِ نامدارِ ايرانى، آفريده اند.
نكته بسيار مهم اين است كه انديشه دينىِ گاتها، با انديشه هاى دينىِ بخشهاى ديگرِ اوستا، در يك تراز نيست؛ به گونه اى كه مى توان گفت آن بخشهاى ديگر، بيشتر بازتاب دهنده آرمانهاى دينىِ كهنِ پيش از اشوزرتشت است. يعنى چنان مى نمايد كه دين مدارانِ پس از اشوزرتشت در تلاش براى آشتى دادنِ باورهاى كهن با آموزه هاى نوينى

1.به عنوان نمونه: «قال ان رجلا قدم على النبى صلى الله عليه و آله فقال له رسول الله صلى الله عليه و آله اخبرنى بأعجب شى ء رأيت، قال رأيت قوما ينكحون أمهاتهم و بناتهم و أخواتهم فاذا قيل لهم لم تفعلون ذالك، قالوا قضاءالله تعالى علينا و قدره؛ فقال النبى صلى الله عليه و آله: سيكون من امتى أقوام يقولون مثل مقالتهم، اولئك مجوس امتى».بحارالانوار، ج ۵، ص ۴۷.

صفحه از 49