جُستاري درباره حديث«القَدَريّةُ مَجوسُ هذه الاُمة» - صفحه 37

كه او به پيش كشيده بود، در پوسته اى زرتشتى سان، همان باورهاى كهن را تداوم بخشيده اند. در نتيجه، بر خلاف گاتها كه ارادتى پُر شور را نثارِ خداى يكتا، اهوره مزدا mazda-ahura ، مى كند؛ بيش ترِ بخشهاى اوستاى نو، مجموعه هايى نامتجانس است از ستايشِ ايزدانِ پُرشمار، يادكردِ قهرمانانِ دينى، نيايشهاى يكنواخت و دستورهاى دينى كه گه گاه مفاهيمى مغاير با آموزه هاى گاتها را بازتاب مى دهد.
به علاوه، به جز اوستا، مى توان چنين جدايى و گسستى را ميانِ جانمايه دين مدارىِ زرتشتيانِ اعصارِ گوناگون هم بازشناخت: زبانِ گاتها كه آشكارا كهن تر از زبانِ ساير بخشهاى اوستاست، خيلى زود دستخوش فراموشى شد، به گونه اى كه با گذشتِ قرنهاى متمادى از روزگارِ اشوزرتشت، كم كم، دركِ درستِ معنا و مفهومِ سروده هاى اين پيامبر ايرانى براى مردمان ممكن نبود. اين امر، سبب شد تا بخش مهمى از باورهاى دينىِ مردم، بيش تر بر محورِ بخشهاى جديد اوستا كه زبان نوين ترى دارند، بگردد. در نتيجه، پاره هايى از ميراثِ مكتوبِ زرتشتيان در قرون و اعصارِ پيشين، همچون بخشهاى نوينِ اوستا، با باورهاى موجود در گاتها، همترازى نداشتند. اما بايد گفت كه خوشبختانه، از قرن هيجدهم ميلادى به بعد، رموز زبان اوستايىِ كهن، با كوشش زبان شناسان بازگشوده شد و اين امر، به زرتشتيان مجال داد تا از كمندِ كم آگاهى برهند، معناى گاتها را بازيابند و بار ديگر بر مدارِ آموزه هاى ناب اشوزرتشت بگردند. ۱
اين گونه، ما موظفيم كه در سخن راندن از نامى ترين دينِ كهنِ مردمِ ايرانى، همواره مقصودِ خود را به روشنى بازنماييم و از يكى انگاشتنِ «دين اشوزرتشت» با «دينِ اوستاى نو»، نيك بپرهيزيم. ۲ يعنى شايسته و درست اين است كه موضوعى به اهميتِ جبر و

1.اين كه آموزه هاى پيامبران و آموزگارانِ دينى، در گذرِ ايام طولانى، دچارِ تغيير و تبدل شوند، محل حيرت نيست. به اعتقادِ مسلمانان، تورات و انجيل هم دستخوشِ تحريف شده اند. اما نهضتى كه در ميان زرتشتيان براى بازگشت به گاتها پا گرفت، يك نمونه كم نظير است. اين نهضت، نخست در هندِ استعمار زده شكل گرفت، اما عالى ترين درجاتِ تكاملِ خود را در ايران پيموده و مى پيمايد.

2.شِكوه «زينر» از اين كه اكثر پژوهندگان ميانِ اين دو تمايزى قائل نمى شوند، خواندنى است. ر.ك: طلوع و غروب زردشتى گرى، ص ۱۱۰.

صفحه از 49