جُستاري درباره حديث«القَدَريّةُ مَجوسُ هذه الاُمة» - صفحه 41

دين كهن ايرانى را تشكيل مى دادند ۱ و به عبارت دقيق تر، حتى براى موبدان نيز بدون مراجعه به اين كتب، درك معانى و مفاهيمِ دينى شان ممكن نبود ۲ . اما، فراموشىِ زبان اوستايى سبب شده بود كه گاه اين تفسيرها با مفاهيمِ اصيلِ اوستايى - و مخصوصاً با گاتها - مغايرت داشته باشد و در نتيجه، آنچه در خلال قرنهاى متمادى تا كشف رمز زبان اوستايى به عنوان دين زرتشتى مورد دفاع يا هجمه بود، در برخى موارد با اساس آموزه هاى اشوزرتشت پيامبر، تباين داشت و اساساً در حوزه «دينِ اوستاى نو» مى گنجيد. ۳ اين نكته اى كليدى است كه بى توجهى به آن، همواره سبب سازِ برداشتها و استنتاجهاى غلط از چگونگىِ وضع دين كهن ايرانى شده است.
بنابراين، ضمن احترام به روان استاد زرين كوب، بايد گفت كه ما هرگز مجاز نيستيم كه با تكيه بر سروده هاى اشوزرتشت يا همان گاتها، به استنباطِ اصول و باورهاى جبرى يا اختيارىِ زرتشتيان در نخستين قرون اسلامى - يعنى هنگام صدور و رواجِ روايتِ قدريّه - دست يازيم و بايد به منابع و شواهدى به جز گاتها توجه كنيم.

2) جبر و اختيار در «دينِ اوستاى نو»

خواننده را هشدار مى دهم كه از عبارتِ «دينِ اوستاى نو» چنين برداشت نكند كه مُراد صرفاً آموزه هاى دينى در اوستاى نو - يعنى اوستاى منهاى گاتها - است. بلكه، همچنان كه از اين پيش تر آورم، «دينِ اوستاى نو» اصطلاحى است كه از سَرِ ناگزيرى براى تفكيك ميانِ

1.نخستين ترجمه هاى اروپاييان از متونِ كهن زرتشتى، مربوط به همين زند است. مثلاً انكتيل دوپرون زنداوستا را در قرن هجدهم ميلادى منتشر كرد و مدتى طول كشيد تا دانشمندان موفّق به ترجمه خودِ اوستا شدند. به روايت مرحوم پورداوود، آنچه از تفاسير پهلوى براى متن اوستا باقى مانده، جمعاً ۱۴۰۱۶۰ واژه است كه نزديك يك سومِ آن مربوط به ونديداد است؛ ر.ك: گاتها، ص ۵۴.

2.ر.ك: ديانت زرتشتى، ص ۴۳.

3.برجسته ترين نمونه اى كه اين امر را دلالت مى كند، مغايرت تفسيرِ پهلوىِ گاتها با مفاهيم واقعىِ مندرج در آن است. به همين دليل است كه دانشمندان، ترجمه دارمستتر از گاتها را كه از روى تفسير پهلوىِ آن انجام شده، درست نمى دانند. براى آگاهى بيشتر، ر.ك: همان، ص ۶۸ - ۶۹.

صفحه از 49