جُستاري درباره حديث«القَدَريّةُ مَجوسُ هذه الاُمة» - صفحه 43

به اين ترتيب، اسطوره زروان، خدايى به نام زمان بى كرانه zurwan-akanaragi يا به اختصار زروان zurwan- يا zarwan- را در رأس اهوره مزدا و اهريمن قرار مى داد و او را پدر اين دو وانمود مى كرد. ۱ اين امر، شايد پاسخى بود به ثنويتِ سنتىِ خشك و غيرمنعطفى كه دو خداى نيكى و بدى را مقابل هم قرار مى داد، بى آنكه سخنى از منشأ و مبدأ آنان در ميان آورَد. ۲
به هرحال، يكى از ناگزيرترين دستاوردهاى باور به زروان يا خداى زمان، گرايشهاى جبرىِ منتج از آن است، ۳ زيرا زروان به عنوان خداى زمان، حاكم بر مقدراتِ همه چيز و همه كس دانسته مى شد كه زندگى آدمى بر مدارِ خواست و اراده او مى گشت. ۴ زروان نه فقط خداى زمان بود، بلكه خداى مرگ، خداى داور، خداى نظم و قرار، خداى تاريكى و روشنى و البته خداى بخت يا سرنوشت هم محسوب مى شد. او بر همه چيز و همه كس حاكم بود. ۵ آشكار است كه چنين نگرشى، باورمندان به زروان را بسيار جبرگرا مى ساخت.
شواهد تاريخى نشان مى دهند كه زروان باورى در دوره پيش از اسلام بر بخش مهمى

1.در ادبيات دينى زرتشتى ما با دو گونه زمان مواجه هستيم: يكى زمان ازلى - ابدى و ديگرى زمان دوازده هزارساله كه دوران نبرد ميان اهريمن و اهوره مزداست. زروان زمانه بى كرانه است و «زمان درنگ خداى» يا «زمان كرانه مند»، دوران دوازده هزارساله. ر.ك:پژوهشى در اساطير ايران، ص ۴۱ ، ۷۱ و ۱۴۸. در كتاب بندهشن هم آمده است كه هرمزد «سپهر را از زمان آفريد كه تن زروانِ درنگ خداى و تقدير ايزدى است.». بندهشن، ص ۴۸.

2.به تعبيرى، اين زروانى باورى، نه يك دينِ مستقل از ديانت زرتشتى، كه يك گرايش - يا يك مكتب كلامى - در دل آن بود. ر.ك: تاريخ مردم ايران، ج ۱، ص ۴۸۷.

3.ر.ك: مزداپرستى در ايران قديم، ص ۱۵۶.

4.در كتاب بندهشن آمده است: «زروان پيش از آمدن اهريمن چنين گفت كه كيومرث دلاور را به سى زمستان زندگى و شاهى مقدر است.» ر.ك: پژوهشى در اساطير ايران، ص ۱۱۳. از تئودر موپسوئستيايى هم نقل شده كه به عقيده اشوزرتشت «زوران زاينده همه چيز است كه او را تقدير مى نامند»؛دين ايران باستان، ص ۴۳.

5.ر.ك:پژوهشى در اساطير ايران، ص ۱۵۹.

صفحه از 49