حديث مضطرب المتن باشد، وگرنه از ديد ساير علما مثال مذكور، مثال حديث مزيد المتن است و چون مؤلف محترم هيچ تعريفى از حديث مضطرب المتن ارايه نكرده است، ما مى توانيم بر ايشان خُرده گرفته و مثال وى را نادرست بدانيم.
20 . در صفحه 192، نيز مثال دومى كه براى حديث مضطرب المتن ذكر شده، مثال نادرستى است و مانند مثال اول مؤلف كه در شماره پيش ذكر شد، مثال حديث مزيد المتن است. مثال درست حديث مضطرب المتن - كه بسيار مشهور است و علماى دانش درايه به نقل آن پرداخته اند - ، نمونه سومى است كه مؤلف در صفحه 193 ذكر كرده است.
21 . در صفحه 203، آمده است:
تدليس، گاهى در إسناد و گاهى در متن واقع مى شود.
علماى دانش درايه براى تدليس دو قسم ذكر كرده اند: يكى تدليس در إسناد كه خود بر دو قسم است و ديگرى تدليس در شيوخ كه آن نيز با اسناد حديث مرتبط است؛ اما چون در نفس اِسناد واقع نمى شود، نام مذكور را براى آن برگزيده اند. خلاصه آنكه در هيچ يك از كتاب هاى دانش درايه گفته نشده كه تدليس در متنِ حديث نيز واقع مى شود و مؤلف محترم نيز براى آن مثالى نيافته است. اساساً تغييرات مخلّ در متن حديث - كه به عمد صورت مى گيرد - داخل قسم محرّف و يا حديث موضوع مى گردد.
22 . در صفحه 213، پس از تعريف حديث موقوف در مورد فرق آن با حديث مضمر گفته شده است:
فرق آن با مضمر، اين است كه در مضمر، قايل با ارجاع ضمير، مشخص شده، كه امام معصوم است و پس اتصال آن به معصوم مشخص است؛ لكن در موقوف چنين نيست.
تمام علماى دانش درايه تصريح كرده اند كه در حديث مضمر احتمال دارد مرجع ضمير غير معصوم باشد. به همين خاطر، حديث مضمر را از اقسام حديث ضعيف بر شمرده اند. ۱ پس چگونه است كه مؤلف ادعا مى نمايد در حديث مضمر قايل با ارجاع ضمير مشخص شده، كه امام معصوم است؟ و اگر مرادِ مؤلف ، مضمراتِ كسانى است كه به يقين از غير معصوم روايت نكرده اند(مانند زراره)، در اين صورت بايد گفت چنين مضمراتى اصطلاحاً در
1.ر.ك: وصول الأخيار، ص ۱۰۱؛ الرواشح السماوية، ص ۱۶۴؛ جامع المقال، ص ۴؛ نهاية الدراية، ص ۲۰۶؛ توضيح المقال، ص ۲۷۵؛ مقباس الهداية، ج ۱، ص ۳۳۳ - ۳۳۲.