رساله فتحيه - صفحه 32

مجلس خاص و عام من حاضر شو و بنشين. و بعد بگويد: كه منصب وزارت به تو مفوّض باشد، و بعد بگويد: كه فلان محل به تيول تو باشد. و او را خلعت فاخر بپوشاند، آن شخص هرگاه خواهد تعداد نعمتهاى پادشاه را بكند و بگويد به من خلعت و انعام دادى، و نفقه و گذران معاش دادى، و منصب دادى، و مرا از مقربان خود گردانيدى، شكّى نيست كه اين محض ترّقى است و حال آنكه ترتيب ذكرى، بر عكس ترتيب در وجود خارجى است.
و همچنين در مقام مذمّت و اظهار ذلّت و خوارى، هرگاه كسى صفات نقص و عيب بسيار دارد، هرگاه آن صفتى كه دلالت آن بر مذمّت و ذلّت بيشتر است مقدّم داريم، از براى ذكر اوصاف ديگر وقعى نماند؛ چنانكه مى گويند: فلانى شخص بى حيا و فاسق و مشرك و كافر معاندى است.
و از جمله امثله اظهار عجز و مذلّت، كلام اميرالمؤمنين(ع) است كه در دعاى كميل در اظهار عجز و بى طاقتى عذاب مى فرمايد:
و انا عبدك الضّعيفُ الذليل الحقير المِسْكين المستكين.
كه اين بيان ترقّى در حقارت و ذلّت خود است؛ يعنى من بنده ضعيف توام، بلكه خوارم، بلكه حقير و كوچكم، بلكه مسكين و محتاج و سائل به كفم، بلكه شكسته و افتاده و خاكسارم.
امّا مثل «لا تأخذه سنة و لا نوم»، ۱ هر چند در ظاهر چنان مى نمايد كه انسبْ تقديم «نوم» بود، به سبب آنكه وصف جناب اقدس الهى در مقام مدح به اينكه غافل نمى شود، و چيزى بر او پنهان نمى شود اين بود كه غفلت بزرگ -كه خواب است عارض او نمى شود، بلكه غفلت كوچك هم -كه پينكى است عارض او نمى شود؛ ولكن مى توانيم گفت وجه تأخير «نوم» اين است كه چون در «أخذ»، معناى غلبه درج است، پس گويا مى فرمايد كه حق تعالى را پينكى بى كار نمى كند و بر او غالب نمى شود،

1.آية الكرسى.

صفحه از 60