رساله فتحيه - صفحه 40

۰.بِكَ عَرفْتُكَ، و أَنْتَ دَلَلْتَنى علَيك وَ دَعْوتنى إليَكْ، وَ لولا أنتَ، لم أدر ما أنت؛ يعنى خداوندا، تو را به تو شناختم و چون مرا ايجاد كردى و چشم و گوش و دل و هوش دادى، و خلق غرايب و عجايب كردى از آفاق و انفس و ساير موجودات، تو را با آنها شناختم، و تو راهنماى من شدى بر خودت، و تو مرا خواندى به جانب خودت، به واسطه فرستادن پيغمبران در ظاهر و ايجاد رسول عقل در باطن، و اگر تو نبودى و اين نعمتها را كرامت نفرموده بودى، نمى دانستم كه تو چه چيزى؟

و به كلمه «ما» ادا فرمود ،كه اعّم از ذوى العقل و غير ذوى العقل است. و فرمود «لم أدرِ ما أنت» و نفرمود «مَن أنت»؛ كمال مبالغه است در اين كه اگر اين نعمتهاى تو نبود؛ من تو را از بتان هم فرق نمى كردم -كه هيچ فهم و ادراك ندارند و نمى دانستم كه تو اينى -كه حال شناخته ام يا قطعه اى از سنگ يا چوب يا طلايى؛ چنانكه بتان چنين اند.
و الحاصل، كلمه «الحمد للّه إقراراً بنعمِته» به منزله مقدمات دليل است، و كلمه «لا اله اللّه» به منزله نتيجه؛ چنانكه مى گويند در مقام اثبات حدوث عالم: «العالم متغيّر و كلّ متغيّر حادث»؛ يعنى عالم متغيّر است و دَم به دَم بر وضعى است، گاهى روز و گاهى شب، و گاهى گرم و گاهى سرد، و گاهى طلوع و گاهى غروب، و هرچه متغيّر است، حادث است، چون وضع تازه اى كه مى آيد، قبل از آمدنْ نبوده است و از كتم عدم به وجود آمده. و آنچه نيستى بر آن تقدّم داشته حادث است، نتيجه مى دهد كه عالم حادث است. و شكّى نيست كه مقدّمات دليل مقدّم اند بر نتيجه؛ يعنى علم به نتيجه بعد (از) علم به مقدّمات حاصل مى شود.
و همچنين است كلام در ما نحن فيه؛ زيرا كه حمد كردن خدا در ازاى نعمت -كه معناى التزامى اين فقره است افاده دو مطلب مى كند:
يكى، آنكه چون شكر نعمت واجب است، بنا بر مذهب اماميّه و ساير اهل عدل، و

صفحه از 60