سيّم اينكه ذكر لا اله إلاّ اللّه محض از براى ياد خدا باشد كه غافل از ياد خدا نباشد هرچند وساوس و خطرات هم از براى او نباشد.
و از آنچه گفتيم، ظاهر مى شود كه اين وجوه در مثل سُبْحان اللّه واللّه اكبر نيز جارى مى شود.
هرگاه اين را دانستى، پس مى گوييم كه در اغلب خطبه هايى كه از معصومين(ع) وارد شده، حمد مقدّم است بر تهليل؛ بلكه نديدم خطبه اى را كه ابتداى آن حمد نباشد و ذكر لا اله إلاّ اللّه در آن مؤخّر نباشد.
و وجه آن به عنوان عموم اين است كه اين خطبه ها همگى يا از معصوم وارد شده يا عالمى بزرگوار از علماى اسلام آن را تأليف كرده و در معصوم و عالم كامل عيار توهّم كفر محال است پس ذكر لا اله إلاّ اللّه در خطبه، نه در مقام توحيد واقعى است؛ يعنى خروج از كفر به اسلام كه معناى اوّل از سه معناست كه گذشت، بلكه مقصود از آن يكى از دو معناى آخر است، و غالب اين است كه معناى دويم مراد است در آنها. و وجه آن اين است كه وضع خطبه غالباً از براى موعظه كردن است و وصيت مؤمنان است به تقوا و يادآورى مرگ و امر به معروف و نهى از منكر و غالب اين است كه آن را در جمعيّت مؤمنين مى خوانند در مساجد و مصلاّها از براى نماز جمعه و نماز عيد و نماز استسقاء و غير اينها، و گاهى هم در مقام خطبه و خواستگارى مى خوانند، و گاهى در مقام عقد نكاح، و گاهى در وقت وصيّت و وقف كردن و امثال اينها.
و شكى نيست كه اين جماعات، مسلمين مى باشند و از براى عبادت جمع شده اند و تا قايل به توحيد نباشند و مقرّ به رسالت و معاد نباشند به مسجد و مصلاّ حاضر نمى شوند.
اوّل بايد شكر بر نعمت اسلام كند، كه باعث اجتماع آن جمعيّت شده ؛چنانكه حق تعالى در قرآن مجيد مى فرمايد:
واذكروا نعمةاللّه عليكم إذ كنتم أعداءً فألّف بين قلوبكم ،فأصبحتم بنعمته