به جهت آنكه خدا را اهل پرستش دانسته و محض محبّت، او را به اين داشته، آن عمل آزادان است؛ چنانكه دوستان و برادران براى يكديگر كارى كنند و اين، مرتبه صديقان و مقرّبان است؛ چنانكه جناب اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
۰.أللّهمّ، إنّى لا أعبدك خوفاً من نارك و لا طمعاً لجنّتك، بل وجدتك أهلاً للعبادة فعبدتك؛ ۱ يعنى خداوندا، من تو را نمى پرستم از خوف آتش تو، و نه به طمع بهشت تو، بلكه تو را يافته ام اهل پرستش، پس پرستيدم تورا. و شكى نيست كه اين مرتبه، تحصيل آن آسان نيست براى هر كسى و اگر ممكن شود، نمى شود إلاّ به مزاولت و ممارست.
پس در اوّل، معيار عبادت را بايد خوف عذاب كرد تا عوام النّاس از تشويش و خوفْ قدرى نرم شوند، يا بايد تطميع بهشت و حور و قصور و انهار و ثمار كرد تا به طمع آن كمر سعى در ميان ببندند، آهسته آهسته ممكن است كه به آنجا برسد كه محض للّه بكنند نه از راه خوف و نه طمع.
پس در اين مقام هم در اوّل، ذكرى كه اشاره به منفعت دارد، چه به سبب آنچه به او رسيده است از نعمت و چه آنچه وعده زيادتى داده اند به سبب آنكه حمد افاده آن مى كند، آن را پيش مى آوريم، و بعد از آن، از صفت تنزيه و تبرى از عيب و نقص مى گوييم تا بعد از اينها مستعدّ امر و نهى شود و سر اطاعت پيش كند. پس صفت تنزيه - كه «لا اله إلاّ اللّه» دلالت بر آن دارد اقرب است به عبادت احرار از حمد. پس از حمد، به تهليل رفتن در معنا ترقى است نه تنزّل.
و هرگاه كسى خواهد كه فهم اين معنا آسان شود، بايد نظر كرد به سوره مباركه فاتحة الكتاب كه در آن نيز ابتدا به حمد شده و بعد از آن مى رسد به كلمه «ايّاك نعبد» -كه اشاره به توحيد دارد و اشاره به بيان آن در ضمن تفسير حمد در خاتمه رساله خواهد شد، إن شاء اللّه تعالى.
1.بحارالأنوار، ج ۴۱، ص ۱۴ با كمى تفاوت.