را مورد نعمت ديدن، پى مى برد به معرفت منعم، و در ثانى از ملاحظه ذات نعمتها و جميع صنايع پى مى برد به معرفت ذات منعم. پس به هر حال، اقرار به نعمتْ مقدّم است بر معرفت توحيد، بلكه به معرفت مبدأ و معاد، بلكه همه اصول خمسه؛ چنانكه در آيات آخر (سوره) آل عمران اشاره به آن شده (است).
امّا بنا بر وجه دويم ،اشكال را به اين مى توان دفع كرد كه هرچند حق اين است كه معرفت محمود مقدّم است بر حمد او؛ زيرا كه حمد از امور اضافيّه و نسبيّه است و تحققّ آن بدون معرفت منتسبين ممكن نيست، و لكن اولاً مى گوييم كه آنچه ضرور است در صحّت تحقق حمد ،معرفت محمود است، فى الجمله و به وجهى از وجوه؛ زيرا كه هرگاه كسى چيزى از براى كسى بفرستد و آن شخص معروف اين كس نباشد، صحيح است حمد و شكر او، و موقوف نيست بر شناسايى او به كنه و حقيقت و من جميع الوجوه؛ بلكه همين قدر كه شخصى است كه نعمتى براى او عطا كرده، به همين قدر معرفت اكتفا مى توان كرد در صحّت حمد او.
پس در اينجا مى گوييم كه مقصود از كلمه «لا اله إلاّ اللّهُ» نفى شريك است، نه اثبات اصل صانع، و شكر صانعِ منعم با عدم علم به نفى شريك و ثبوت يگانگى صحيح است. پس نتوان گفت كه مادامى كه او را به يگانگى نشناسيم، حمد او نمى توانيم كرد.
و ثانياً مى گوييم كه ذكر اين دو فقره در اين مقام، از باب شكر است و ذكر، و اين مقام جاى ياد كردن منعم و ثنا كردن به عنوان شكرگزارى و به عنوان ذكر صفت جلال و محامد افعال است، كه مستلزم انصاف به كمال و جمال نيز هست. و اين مقام تحصيل معرفت و شناسايى معبود و منعم نيست، خصوصاً اينكه اين كلامِبلاغت نظام از معدن علم و حكمت، و موطن عصمت و طهارت، ناشى شده و شبهه نيست كه امام محمّد جواد - عليه و على آبائه افضل الصلاة والسّلام من اللّه الكريم الجواد - در اقصا مرتبه علم و معرفت، و اعلا درجه فطانت و حكمت بودند.
و بعد از آنكه بنابر اين شد كه اين مقام، مقام شكر و ذكر است، نه تحصيل معرفت، شكّى نيست كه ذكر «الحمدللّه» افيد و اشمل و اجمع به مكارم و محاسن است از كلمه «لا اله إلاّ اللّهُ»؛