بلى يا اميرالمؤمنين. پس مأمون گفت كه خطبه كن از براى خود، فداى تو شوم! پس به تحقيق كه من تو را پسنديدم براى خودم و تزويج مى كنم تو را دخترم ام الفضل را.
پس حضرت فرمود: الحمدللّه اقراراً بنعمته و لا اله إلاّ اللّه اخلاصاً بوحدانيّته تا به آخر خطبه.
و شكى نيست كه در چنين مقام، هيچ چيز مناسب تر نبود از ابتداى به حمد بر سبيل اقرار به نعمت، چون آخر كلام مأمون، حمد خدا بود بر اينكه خدا او را توفيق معرفت به حال آن بزرگوار داده، و رأى او بر اين قرار گرفته كه تزويج كند دختر خود را به او. پس مناسب اين بود كه امام(ع) هم حمد كند خدا را بر نعمت آن بزرگى و مقدار كه حق تعالى به او و آباى اطهار او عطا كرده كه مثل مأمون پادشاه روى زمين -كه خود را اميرالمؤمنين مى داند شكر مى كند بر نعمت معرفت ايشان و توفيق مواصلت با ايشان و استقرار رأى او بر اين مطلب.
و هر عاقلى مى داند كه اين موافقت در حمد و اين حمد در برابر آن حمد آوردن بسيار مناسب تر است از اينكه بفرمايد لا اله إلاّ اللّه، بلكه بسيار اجنبى و بيگانه مى نمايد و اين گونه مقابله كلام به كلام در اصطلاح علماى بديع از اقسام قول به موجب است و از اين قبيل است قول شاعر:
قُلْتُ: ثَقَّلْتُ اذْ أتَيْتُ مِراراً قالَ: ثَقَّلْتَ كاهلى بالأيامى
يعنى من گفتم به آن ممدوح خودم كه: من تصديع دادم شما را كه بسيار آمدم به خدمت، و به سبب كثرت آمدن، بار شما را گران كردم. او در جواب گفت كه: تو دوش مرا گران بار كردى به احسان و نعمتهاى فراوان كه مكرّر به ديدن من آمدى و من ممنونم.
در اينجا هم مأمون گفت: حمد خداى را بر نعمت معرفت اين بزرگ. و امام فرمود: حمد خداى را بر عطاى اين قدر و منزلت به ما.
و اگر خواهى بگو كه امام بر سبيل مداهنه و مماشات فرموده باشد در مقابل حمد مأمون بر نعمت توفيق مواصلت امام كه: حمد باد خدا را بر نعمت مواصلت مأمون.