حديث پژوهی در غرب - صفحه 10

روايات مجعول جدا كرد، اما وقتى به دوره هاى متأخر مى رسيد، هيچ گاه روشن نمى ساخت كه براساس چه معيار تازه اى اين امر امكان پذير مى شود.
مطالعات حديثى گلدتسيهر اين نتيجه را به بار آورد كه حديث پژوهان غربى، دست كم در برخورد با روايات فقهى نقّادتر و محتاط تر شوند. اما اين برداشت افراطى ـ كه حديث را به طور كلى صرفا محصول تحولات متأخر از عصر پيامبر قلمداد مى كرد ـ به ويژه در ميان محققان علاقه مند به تاريخ مذهبى صدر اسلام، طرفدارانى پيدا نكرد. برخى چون يوهان فوك حتى به صراحت شكاكيت گلدتسيهرى را مردود شناختند.
تا شصت سال پس از انتشار نوشته هاى تأثيرگذار گلدتسيهر، شكاكيت افراطى وى در حديث پژوهى مؤيّد تازه اى نيافت. در نيمه قرن بيستم، يوزف شاخت در آثار خود از اين نظريه جانبدارى كرد كه هيچ يك از مجموعه روايت هاى رسيده از پيامبر و صحابه اصيل نيستند. وى در نخستين مقاله خود در اين باب مى نويسد:
ما بايد... اين تصورات بى دليل را كنار بگذاريم كه اساسا هسته اى اصيل و موثق از اخبار وجود داشته كه به زمان پيامبر مى رسد.
او در پژوهش چالش برانگيز خود، با عنوانِ «خاستگاه فقه اسلامى» ـ كه در شُرُف تأثيرگذارى عميق بر تمام آثار پس از خود بود ـ دليل هاى خويش را مشروح تر بيان كرد:
اولين مجموعه معتنابه از روايات فقهى منسوب به پيامبر، از اواسط قرن دوم هجرى به اين سو و در مقابله با رواياتى ساخته شد كه اندكى پيش تر از صحابه و ديگر مراجع رسمى نقل و روايت مى شدند. حجم فراوانى از روايات موجود در نخستين جوامع حديثىِ و غير آنها تنها پس از عصر شافعى (يعنى در قرن سوم هجرى) رواج و تداول يافتند.
با اين دعاوى، شاخت به روشنى از موضع گلدتسيهر پا را فراتر نهاد. او نظريات خود را بر دو پايه بنا كرده بود: نخست، تحقيق در باب جايگاه و نقشى كه روايات منقول از پيامبر و صحابه نظرا و عملاً براى فقيهان قرن دوم داشتند، و دوم، بررسى سير رشد روايات فقهى. در بخش اول، وى استدلال مى آورد كه در هر يك از مدارس و مكاتب فقهى اوليه، مشرب فقهىِ ويژه اى ظهور كرده بود كه آبشخور آن تا آن زمان منحصرا روايات منقول از پيامبر نبود.
به عكس، اين مشرب هاى فقهى تا حد زيادى مبتنى بر تأملات و استنتاج هاى فردى بودند كه در مرحله بعد در «كنف حمايت صحابه» درآمده بودند. به تدريج، با احاديث نبوى ـ كه محدثان از نيمه قرن دوم به اين سو رواج مى دادند ـ آن «سنت جارى» در مدارس فقهى قديم آشفته و متأثر شد. مدارس فقهى قديم عليه اين دسته از احاديث به مخالفت شديد مى پرداختند، اما اين مخالفت ها به تدريج رو به كاستى نهاد و سرانجام به لطف تأثيرگذارى نظريه شافعى (م 206 ق) در باب منابع فقه [كتاب، سنت، اجماع] از بين رفت. شاخت از اين تحول نتيجه گرفت كه:

صفحه از 29