حديث پژوهی در غرب - صفحه 21

زنان، مبانى اين تحليل سندى را به خوبى تشريح كرده است.
شاخت و يُنبُل با طرح فرضيه اى ديگر، اعتبار روش تازه خود براى تاريخ گذارى اسانيد را به موارد خاصى محدود ساختند. به نظر آنان، هم در روايات جعلى و هم در روايات اصيل، نام راويان، كمابيش، به صورت روشمندى ساخته و پرداخته شده اند. از يك سو، افراد مى توانستند سند روايات را با افزودن مراجع قديمى تر ترقى دهند؛ مثلاً نام پيامبر را به سند روايتى اضافه كنند كه در اصل به يكى از صحابه مى رسيده است.
شاخت اين كار را «رشد وارونه اَسانيد» (backward growth of isnAds) ناميد. از سوى ديگر، جعل شاخ و برگ هاى اضافى براى سند روايت، به اين منظور صورت مى پذيرفت كه نام حلقه مشترك را پنهان كنند يا بر اين حقيقت سرپوش نهند كه نقل آن روايت تنها يكى دو سند با رشته منفرد (single strand)داشته است. شاخت اين احتمال را مطرح مى كرد كه فردى روايتى را با استفاده از نام كسى ديگر رواج داده باشد، و يُنبُل حتى مدعى بود كه رُوات حديث در همه دوره ها، از جمله مؤلفان جوامع بزرگ حديثى، خود در ايجاد رشته هاى جعلى سند دست داشته اند. شاخت اين گونه اعمال مورد ادعا را «تكثير اسانيد و طرق» (spred of isnAds)ناميد.
شيوه مفروض جعل يا دستكارى سند سبب شد اعتبار روش تحليل سند در تاريخ گذارى احاديث به مخاطره جدى افتد.
مايكل كوك با پى بردن به اين معضل، نتيجه بخش بودنِ روش تحليل سند را زير سؤال برد. احتجاج وى چنين است كه اگر تكثير اسانيد اساسا بر بخشى از سند احاديث تأثير گذاشته باشد، و چنانچه تكثير اسانيد از نظر تاريخى در سطحى گسترده (scale significant)روى داده باشد، ديگر نمى توان روايات را از روى سندشان تاريخ گذارى كرد. كوك با نگارش مقاله اى درباره روايات آخرالزمان ـ كه تاريخ گذارى آنها براساس شواهد خارجى ممكن است ـ روش شاخت در تاريخ گذارىِ احاديث براساس حلقه مشترك را به محك آزمون گذاشته، نشان داده است كه اين روش مى تواند به سادگى به استنتاج هاى نادرستى بيانجامد.
انتقادهاى مايكل كوك از تاريخ گذارى، احاديث براساس سندشان، نتيجه بخش بود. يُنبُل اين معيار را به «پايين ترين حلقه مشتركِ اصيل» گره زد، كه داراى مقبوليت تاريخى است. وى احتجاج مى كند كه چنين حلقه مشتركى به تعداد زيادى (معقولش سه تا يا بيشتر) حلقه مشترك جزيى (partia common linkl)نياز دارد. مراد وى از حلقه مشترك جزيى، راوى اى است كه خود شاگردانى داشته و آنها روايت را از وى نقل مى كند، و در كنار آن، ناقلان منفردى تنها با يكى دو شاگرد وجود داشته باشند. در آن صورت، پايين ترين حلقه مشترك را بايد «حلقه مشترك ظاهرى» (seeming common link) دانست كه مى توان او را در تاريخ گذارى روايت ناديده گرفت. در چنين موردى پيدايشِ حديث را بايد به حلقه مشترك جزيى از طبقات بعدى نسبت داد.

صفحه از 29