شرح حديث نقطه - صفحه 180

انجمن اهالى آن گوش شنوايى شكفته گشته، با شمه اشارة بر صحايف عبارت مسطور گردانيد. و اين بكر دولتخانه نبوّت و ولايت را وجهى چند كه در زير سواد زلف حروف ظاهر گشته، و مخدّرات ابكار كه در خباياى اين سواد اعظم كه هر چه هست در ارباع اعرابش ۱ ساكن گشته، از آنجا روى هويدايى مى نمايند؛ چنانچه گفته اند:

زان طرّه۲باد نيست كه نگرفت بوى مشك-زان زلف خاك نيست كه عنبر نمى شود
بر نوخاستگان وقت جلوه دهد، آنانى كه در مرتبه مردى خود به مرتبه بلوغ انسانى، كه وراى اين بلوغ متعارف حيوانيست، رسيده باشند، وقباى فتوت بر قامت احوال ايشان راست آمده، به قوّت احتظا ۳ ولذّت برخوردارى از اين سرپوشيدگان خانواده هدايت و حكمت بهره ور و فيروز گشته باشند.

كين ره نه به اندازه هـر زاهد رعناسـت-اين ذوق۴به اندازه مرديست كه مردست

[معناى حديث]

پوشيده نماند كه ادب تعليم و تأليف، كه سبب تيسير امر تفهيم مى شود، چنان اقتضا كرد كه اين سخنان مصدر بوجهى حكمى شود، كه كاشف باشد از معنى نقطه به زبانى كه از عرف ابناء زمان دور نباشد، تا بدان وسيله تواند بود كه در مدارج بطون آن كلمات سحر آفرين شروع كرده شود، و بندى چند از چادر عزّت اين دختر حرمسراى ولايت گشوده گردد، تا طالبان هوشمند به قدر ذوق خود بهره ور گردند.

گرد دهن چون شكرش گرد كه امروز-تنگى كه ازو قند به خروار برند اوست
وان مـاه كـه سجـاده نشـيـنـان در او-سجـاده وتسبيح به خمّار برند اوست
ببايد دانست كه حروف مقطعه قرآنى،-كه تحفه انبيا و رسل از حضرت عزت به سوى

1.ارباع اعراب: زويا و اطراف اعراب آن

2.طرّه: دسته موى تابيده در كنار پيشانى

3.احتظاء: بهره مند شدن

4.به جاى كلمه «ذوق» كلمه «كه».

صفحه از 189