شرح حديث نقطه - صفحه 183

شده، ممهّد مى كند.

گل از غنچه بشكفت و درّ سفته شد-سخن بين كه در پرده چون گفته شد

[پايه سوم]

وجهى ديگر از اين سخن كه در آنجا گويا زبان حكمت است كه فهم آن لغت به مدارك اهل ظاهر نزديك است، و سخنان دلپذيرش به گوش عقل روشن و هويدا، آن است كه آنچه مشار اليه به «أنا» مى شود، يعنى وحدت شخصى كه قابل شركت به هيچ نوع نمى تواند شد، چنانچه جمهور اهل نظر را روشن و مبيّن گشته، كه نفس تصور او منع مى كند كه شركت در او واقع شود، عين نقطه اى است كه در زير «با» تعيّن اوّل كه در مرتبه دوّم واقع شده، از سلسله مراتب مطلق، و تمام تحقيق آن سخن مرطالبان را يك درجه ديگر تنزّل بايد كرد.

با يار نـو از غم كهـن بايد گفت-با او به زبان او سخن بايد گفت

[پايه چهارم]

پوشيده نماند بر واقفان رموز حرفى، كه بر صحايف الواح احصايى ثبت كنند، كه «با» را دلالت بر تعيّن اوّل كه معبّر به حقيقت محمدى است، از روى روابط مناسبت روشن است، چه تعانق اطراف كه از خصايص كريمه آن حضرت است، چنانچه گفته باشد:

تعانقت الأطراف عندي وانطوى-بساط السّوى عدلا بحكم السويّة۱
يارم به وفا،درى كه نگشود ببست-بگسست طناب صحبت ناپيوست
هيهات كه وصل ناپديدش گم شد-فرياد كه عهد نادرستش بشكست

1.اين بيت يكى از ابيات قصيده تائيه ابن فارض مصرى است. جامى در شرح اين قصيده در ترجمه اين بيت چنين مى سرايد: مى گشت پيش مـن متعـانق جهـاتها رست از سوى بساط به حكم سويّتي «شرح قصيده تائيه ابن فارض، عبدالرحمن جامى، بيت۴۸۸»

صفحه از 189