نقدي بر مقاله «پژوهشي درباره سُلَيم بن قيس هلالي» - صفحه 109

همين امر، پرسش ها و ملاحظاتى را كه ذيل كتاب الجمل شيخ مفيد مطرح ساختيم، در اينجا نيز پيش آورده است. ۱
نويسنده، در يك پاورقى، در مورد «نصر بن مزاحم» چنين بيان نموده است:
نصر بن مزاحم منقرى از اصحاب بعض امامان شيعه (رجال الطوسى، ص 147) و از مردم كوفه بوده است. او را با اوصافى چون «مستقيم الطريقة و صالح الامر» ستوده اند؛ ولى از او انتقاد هم شده كه از ضعفا روايت مى كرده است (رجال النجاشى، ص 428 ـ 427). كتاب هاى متعددى چون: صفّين، جمل، نهروان، غارات، مناقب، مقتل الحسين و اخبار مختار بدو منسوب است (رجال النجاشى، ص 428؛ الفهرست، ص 255). ۲
نويسنده مقاله در اينجا دچار ايراد مطرح ساخته خود شده است؛ زيرا شرح حال «نصر بن مزاحم» در هيچ كتاب تاريخى موجود نبوده، فقط نام وى در كتاب هاى رجالى آمده است. نويسنده محترم، مجرد ذكر يك نفر در چنين كتاب هايى را دليل بر وجود شخصى نمى داند و به دنبال «شرح حال تاريخى» هر فرد است. آيا اين «يك بام و دو هوا» نيست؟!
حال، چگونه مى شود كه نويسنده، وجود نصر بن مزاحم را مسلّم مى گيرد و خود را دچار چنين تناقضى مى كند؛ با اينكه طبق روش خود نويسنده در مورد سليم، بايد گفت: نصر بن مزاحم هم، «نامى بى مسمّا، ساختگى و موهوم است و هيچ زمان، شخصى با اين نام و نشان در تاريخ وجود خارجى نداشته است و احتمالاً فرد يا افرادى اين نام را جعل كرده و كتابى را به او نسبت داده، بر سر زبان ها انداخته اند». ۳
اساساً با اين استدلال بايد پذيرفت كه تمام مؤلفان كتب تاريخى و غير آن ـ كه نويسنده در مقاله خويش ذكر نموده است ـ اگر «شرح حال تاريخى» از آنها موجود نباشد، شامل حكم غير محقّقانه فوق مى شوند!
روشن است وقتى وجود تاريخى مؤلف كتاب مذكور ثابت نشده است، پرسش ها و ملاحظات در مورد سليم به وسيله اين كتاب، كاملاً بى معناست؛ زيرا ما همان روشى را كه نويسنده مقاله در مورد سليم پيموده است، درباره نصر بن مزاحم به كار گرفتيم.

كتب رجالى

در ابتدا روش هر يك از كتاب هاى اربعه رجالى، به طور مختصر، بيان مى شود، سپس نظر

1.همان، ص ۱۱۰.

2.همان، ص ۱۲۲.

صفحه از 119