انداخته و لمعه از آن آثار بر او تافته.
جماعتى بر آن اند كه عِبرى است ، معرّب شده به واسطه آن كه يهود و نصارى «اِلاها» مى گفته اند . عربان ، حذف «الف» اخيره نموده اند و «الله» گفته اند ، چنان چه در لفظ «نور» و «روح» و «يوم» كه در لغت عبرانى «نورا» و «روحا» و «يوما» بوده ، حذف «الف» به جهت تخفيف نموده اند.
و بعضى گفته اند كه در لغت عبرانى «لاها» بوده . عربان ، بعد از حذف «الف» اخيره و ادخال «الف لام» و ادغام «لام» اوّلى در ثانيه ، «الله» گفته اند.
و طايفه اى بر آن اند كه عربى است و اين قول را اقوى دانند و در اصل آن ، چند وجه گفته اند.
از آن جمله ، اين جا دو وجه مذكور مى شود :
اول آن كه اصلش «اَلالِه» بوده ، مشتق از «اِله» به معنى تحيّر از جهت تحيّر عقول در كنه ذات او ـ جلّ و علا ـ .
يا از «اَلِهَ» به معنى فرع و «لَجا» از جهت بودن او ـ جلّ شأنه ـ پناه اهل فزع و ملجأ صاحب جزع ، بعد از تخفيف همزه به نقل حركت آن به «لام» ساكن ماقبل و حذفش و تعويض «الف لام» تعريف از آن و اعتبار حركت عارضيه جارى مجراى اصليه و ادغام «لام» اولى در ثانيه «اللّه» شد.
دوم آن كه اصلش«هاء» كنايه از غايب بوده ، به واسطه آن كه نزد ارباب بصر ، چون پيوسته موجودى غايب از نظر ثابت بوده اشاره به آن به «هاء» كنايه از غايب نموده اند ، بعد از آن ، «لام» مُلك به جهت مالكيت و خالقيت او مر اشيا را زياده نموده شد . بعد از آن ، «الف لامِ» تعريف جهت تعظيم زياد و تفخيم آن به جهت تأكيد اين معنى نموده ، «الله» شد ؛ يعنى : اى پروردگارِ همه اوّلين و آخرين.
يا مَنْ تُحَلُّ بِه عُقَدُ الْمَكارِهِ . «يا» ، حرف ندا و «مَنْ» . اسم موصول منادا و «تُحَلُّ» صله موصول و ضمير «به» عايد است به موصول و «عُقَدُ» ، جمع «عقده» است ، به معنى گره