شرح دعاي « يا من تُحَلُّ » - صفحه 421

و بستگى ، و «مكاره» ، جمع «مكروه» است ، به معنى ناخوشى ؛ يعنى : اى آن كه گشوده و منحل مى گردد به او بستگى ها و گره هاى مكروهات و ناخوشى ها.
وَ يا مَنْ يُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدائدِ. «يفثأ» ، به معنى «يسكن» است يقال «فثأت القدر اذا سكنت غليانها بالماء» ؛ ۱ يعنى : و اى آن كه فرو نشانده مى شود به او حدّت و شدّت شدايد.
وَ يا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ اِلى رَوْحِ الْفَرَجِ . التماس به حسب حقيقت ، طلب مساوى است از مساوى ، على سبيل التساوى ، بدون استعلا و بدون تضرّع و انكسار ، و گاه مستعمل مى شود ، مجازا به معنى سؤال و دعا كه طلب ادنى است از اعلا به طريق تضرّع و انكسار و اين جا اين معنى مراد است و استعمال هر يك از التماس و سئوال موضع ديگرى به واسطه اقتضا مقام ، و دلالت ظاهر بر مرام ، امرى است شايع بين «الانام» و «مَخْرَجَ» مصدر ميمى است به معنى خروج و بيرون رفتن ، و روح ، به معنى راحت و استراحت است چنانچه از ابن عبّاس ۲ در آيه «فروح و ريحان»۳ منقول است ؛ يعنى : و اى آن كه طلب كرده مى شود از او به در شدن از تنگناىِ غم به سوى ساحت راحتِ فرح و شادى.
ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعابُ وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الاَْسبابُ . «ذل» ، مصدرش «ذِل» به كسر ذال آيد ، به معنى نرم و آسان شدن و «ذُل» به ضمّ ذال آيد ، مثل «ذلّت» و «مذلّت» ، به معنى هوان و خوار شدن و «ذِل» ، مأخوذ از اوّل را در غير انسان ، استعمال نمايند و موصوف به آن را «ذلول» گويند و مأخوذ از ثانى را در انسان ، استعمال نمايند [و موصوف به آن ذليل است] و در اين فقره ، مأخوذ است از اوّل ، نه از ثانى و هر دو از باب «ضَرَبَ يَضْرِبُ» است و «تسبّب» ، مطاوع به سبب است ، به معنى سبب گرديدن به تقدير «سبّبت الأسباب فتسبّبت» ؛ يعنى : نرم و آسان شده است مر قدرت تو را

1.(لسان العرب ، ج۱ ، ص۱۲۰) . فَثَأ القِدْر : سكّن غَلْيانَها بِماءٍ .

2.مجمع البيان ، ج۹ ، ص۳۷۹ .

3.سوره واقعه ، آيه ۸۹ . «فَرَوحٌ وَرَيحَانٌ وَجَنَّةُ نَعيمٍ»

صفحه از 431