وَ لا يَنْكَشِفُ مُنِها اِلاّ ما كَشَفْتَ . [ يعنى : ] و برداشته و بر طرف نمى شود از آنها ، مگر آنچه تو برطرف كنى و بردارى.
وَ قَدْ نَزَلَ بى ـ يا رَبِّ ـ ما قَدْ تَكأّدَني ثِقْلُهُ رَبَّ ، چنانچه راغب اصفهانى ۱ تحقيق نموده ، در اصلْ مصدر بوده ، به معنى تربيت شى ء به تدريج ، حالاً و فحالاً إلى حَرّ التهام ، استعاره شده از براى فاعل و مربى شى ء را «رب» گويند و اطلاق آن بر غير خدا ، على اطلاقه ، جايز و روا نيست ، كم يا اضافه ؛ همچنان كه در لغت فارسى ، خدا را اطلاق بر غير نمى نمايند ، كما آن كه تركيب يابد با غير ، مثل خداوندگار و خداوند دارد ، غير آن ، و در كلمه «يا رب» [كه در اصل «يا ربّى» بوده با ياى متكلم] ، پنج وجه جايز است :
«يا رَبِّ» ، به كسر باء موحده و اسقاط ياى متكلّم.
و «يا رَبُّ» با اسقاط ياء و به رفع باء موحده.
و «يا ربّىْ» به اتيان و به اسكان ياء متكلّم.
و «يا ربَّى» به فتح ياء متكلم.
و «يا ربّاه» به الف منقلب از «ياء» متكلّم و تبديل كسره ماقبل آن به فتحه و الحاق هاء ساكنه ، جهت سكت وقفاً و وصلاً .
و «تكأّدنى ثقله» به معنى شقّ على ثقله است ، چنانچه ابن اثير در كتاب نهايه گفته است: ۲ «و فى حديث الدعاء : وَ لاَيتَكَادُك عَفْوٌ عَنْ مُذْنب ، اى لاَيَصْعُبْ عَلَيْكَ وَ يَشُقّ وَ مِنه العَقَبة الكَؤود: أى الشّاقة» ؛ يعنى : و به درستى كه فرود آمده است به من اى پروردگار من! خبرى كه دشوار و شاق است بر من ، ثقل و گرانى آن.
وَ اَلَمَّ بي ما قَدْ بَهظَني حَمْلُهُ . اين فقره ، مرادف فقره اوّلى و به منزله تفسير و تأكيد است مر او را و «بهظنى» به ظاء معجمه ، مثل «بهضنى» به ضاد معجمه ، چنانچه در
1.المفردات ، الراغب الإصفهانى ، ص۱۸۹ .
2.النهاية ، ابن الأثير، ج ۴، ص ۱۳۷.