و سبق ظلم ذاتى فرو بردن ، از / 11 / حدود امكان بيرون است ، و دالّ است كه فاعل آن ، قادر مختار و عالِم و حكيم بى زوال است .
[ دليل بر اين كه صفات عين ذات است ]
و باز معلوم است كه هيچ قادر به قدرت و هيچ عالِم به علم و هيچ حكيم به حكمت ، مانند اين نتواند كرد كه قدرت هاى همه خلايق در اين جا مستهلك باشد ، مگر كه قادر الذّات عالِم الذّات محكم كار ، اين تواند كرد .
[ دليل قدرت و اختيار و تفضّل ]
و باز دالّ است كه صدور خير و لطف و ساير آثار رحمت از او ـ جلّ شأنه ـ به عنوان تفضّل است . پس فاعل مختار متفضّل باشد .
[ دليل بر بطلان قول حكما كه فاعل را موجب مى دانند ]
و باز چون فاعل به ثبوت رسيد كه مختار است ، موجب نباشد كه صدور فعل ، لازمِ ذاتش باشد و تركِ فعل ممكنش نباشد و از او بى اختيار به وجود آيد ، مانند احراق نسبت به آتش ، كه برين تقدير عاجز وناقص و جاهل باشد و خدايى را نشايد .
[ باز دليل علم ]
و چون فعلِ فاعلِ مختار ، مقرون به اراده اوست و بديهى است كه مريد شى ء شعور به آن شى ء دارد ، و شعور به شى ء علم به آن شى ء است ، پس آفريدگار عالَم ، چون قادر مختار است ، پس بالضرورة عالِم است ، و چون قادر و عالِم است ، پس بالضروره حىّ است .
[ دليل اراده ]
و باز دالّ است كه تحريك فعل اختيارى است ، و وجود و عدم ممكنات ، نظر به ذاتشان يكسان است ، و اختيار وجود آنها بر عدم ، به جهت مرجّحى است ، و مرجّح علم به مصلحت است كه مبدأ ايجاد افعال او ـ جلّ شأنه ـ است به