شرح حديث حقيقت - صفحه 231

حجب ، جز به ارشاد مرشد صاحب كمال ، محال است . چنانچه مولانا حافظ در اين معنى اشارتى مى فرمايد ، لمولانا حافظ:

قطع اين مرحله بى همرهى خضر مكن
ظُلُمات است بترس از خطر گمراهى۱

اكنون بدان كه باعث بر تحرير اين سطور و حامل بر تقرير اين مسطور آن كه جمعى از محبّان جنانى و مخلصان حقّانى استدعا نمودند كه جهت [... ]معانى و تكميل مبانى ، كتابى تصنيف نما كه محتوى و منطوى بر فنون حقايق متبدده باشد ، و در سيرت اوليا سيرى نما و به طريقه مثنوى ، قصص الاوليايى پر معنوى ترتيب كن و از مَكمَن نثر ، به منصّه نظم آر و بايد كه هر حكايت ، در فنّى و[هر] فنّى در بيتى به عبارتى شورانگيز و بيانى عشق آميز، مسطور و قلمى نمايى . هر چند اين حقير ـ أحسن اللّه أحواله و حقّق في الدارين آماله ـ بر حسب استعداد ، [خود را] در عداد هيچ فرد از افراد و احدى از آحاد نمى ديد و در تيربازار فطانت و ذُكا ، خود را كم مايه مى ديد [و ]در خاطر آن بود كه استعفا نمايد ، باز از عالم غيب بى عيب ، ملهم شد كه التماس اهل اللّه مبذول مى بايد داشت .
چون نداى مبشّر غيبى در رسيد ، قدم در جاده طاعت ، به قدر استطاعت نهادم و ناظم دُرَر بلاغت و ناثر غُرَر استعارت گشتم و عروسان طبع وقّاد را به زيورِ وُشاح فصاحتْ مزيّن، از حجر ضماير بر حجله صحايف نشاندم و بر خوانندگان خبير و جويندگان منيرْ ضمير ، جلوه دادم و حكاياتى كه مناسب طُرُق اهل تحقيق بود و در كتب صحيحه به طريقه نثرْ مكمون بود، آن را در سلسله نظم كشيدم و اسرارى چند [بيان نمودم]. ۲

1.ديوان حافظ ، به اهتمام محمد قزوينى و دكتر قاسم غنى ، تهران : زوّار ، ۱۳۲۰ ، ص۳۴۷ ، غزل ش۴۸۸.

2.برگزيده از مقدمه مؤلف در ابتداى كلياتش .

صفحه از 246