شرح حديث حقيقت - صفحه 233

فقال علي بن أبي طالب ـ عليه الصلوة والسلام ـ : «مَحْوُ الْمَوْهُومِ مَعَ صَحْوِ المَعْلُوم» فقال كميل بن زياد ـ قدس سره ـ : زدني فيه بياناً. ۱
باز اميرالمؤمنين ، شاه رضا
بحر بى پايان ، على مرتضا

كرد ارشاد كميل اندر فنا
تا بيابد از فنا نور بقا

از وراى اين حجابات صفات
واصلش كرد او به عرصه ى كشف ذات

چون حجابش مرتفع شد در زمان
دعوتِ او كرد اندر بحر جان

تا چنان سرمست شد از جام يار
از علايق كرد او كلّى كنار

باز اندر ناله آمد جان او
كه زياده كن بيان سرّ هو

گفت كه : «زدني بياناً» يا امير
محو خواهم گشت اى شه ، دست گير

گفت امير المؤمنين بشنو زياد:
هستى موهوم را مى بر ز ياد

از يقين اين هستى موهوم را
يا غمام كثرت معلوم را

جملگى تو محو كن در ديد دوست
پس عيان بين هر چه باشد ، روى اوست

از طريق علم ، رو سوى عيان
عزل كن تو نور عقل كاردان

تا شوى مجنون اسرار اله
راه يابى ، زان كه گم كردى تو راه

اين حكايت بشنو اين جا اى جوان
چون مناسب دست داد از فيض جان

1.ع : «قال : زدني».

صفحه از 246