نمايش اول : « سلطان » بر وزن فُعلان و بر مثال غفران ، صيغه مبالغه است مأخوذ از « سلط » و آن بعمومه شامل جميع انواع سلطنت و تمام اقسام قوّت و قدرت قيوميت مطلقه است از سلطنت ذاتيه و سلطنت صفاتيه و سلطنت افعاليه بارى تعالى شأنه ، وليكن اين سلطنت قاهره ، سلطنتى است كه دست هر گونه شايبه نقص و زوال از رسيدن به ازيال آن كوتاه و قياس كننده آن به اين سلطنت هاى ظاهره و دول زايله مجازيه ، از طريق مستقيم عقل ، منحرف و گمراه است «وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِى وَهُوَ الْحَكِيمُ۱الْخَبِيرُ»۲ بلكه در پيش دوام اين سلطنت مستدام ، جميع سلطنتهاى ظاهره و دول حاضره نيست مگر آنچه گفته اند :
أحْلامُ نَوْمٍ أوْ كَظِلٍّ زَائِلٍاِنَّ الَّلبِيبَ بِمِثْلِهَا لا يَغْتَرُ
ولى از جهت تقريب شطرى از آن به سوى اذهان ظاهر بنيان مى گوييم كه : چنانچه سلطنت شاهان جهان و سلاطين زمان را لابد است از اجتماع جنود و عساكر و انقياد اكابر و اصاغر ، در اين سلطنت قاهره روز افزون و دولت عليّه ابد مقرون نيز افواج جنود و مراكب و انواع جيوش و مواكب در كار است « وَ مَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلاَّ هُوَ »۳ يك طايفه از جنود اين سلطنت ملائكه سكنه كرسى و سدرة المنتهى و سماوات و صفره صحف و كرام الكاتبين و ساكنان جوهر آسمان و آنهايى كه در زير آسمان اوّل اند كه به تير شهاب ، منع شياطين از استراق سمع كنند ، و موكّلين هوا و رعد و برق و ابر و طائفين كوه و احصا كنندگان قطرات و سكنه هر يك از صحرا و دريا و موكلين اعضاى بنى آدم و آنهايى كه به مجالس علما حاضر شوند و حافظان اشجار و سبزى ها و موكلين به ارحام و ملائكه قبض كه اعوان ملك الموت اند و وكلاى رزق كه تابعان ميكائيل و ملائكه نفخ كه تابعان اسرافيل اند و جنود جبرئيل كه رسل و قاصدان اند و ملائكه اولى اَجنحه و خزنه بهشت كه تابعان رضوان اند و خازنان دوزخ كه تابعان مالك اند و زبانيه و خدمه اهل بهشت و مطيعان صمصائيل و خدمه