سليم كه در لشكر امام على حضور دارد، چگونه از اردوگاه معاويه مطلع است كه حتى صحبت هاى خصوصى معاويه و عمر و عاص را مى داند و در عين حال، از كسى هم نقل نمى كند؟
در كنار همه نقدهايى كه بر كتاب وارد است، مطالبى در كتاب وجود دارد كه اصلاً از سليم نيست، بلكه مستقيما آنها را ابان نقل كرده است. پس كتاب فعلى در آن اضافه صورت پذيرفته است. وقتى اضافه صورت پذيرفت، حد اين اضافه را چگونه مى توان مشخص كرد؟
از صفحه 630 ـ كه ابان مطالبى را از امام باقر(ع) نقل مى كند ـ تا صفحه 635 نمى تواند نقل سليم باشد؛ چون اشاره به جريانات عصر حجاج و به شهادت رساندن شيعيان دارد كه همه بعد از سليم اتفاق افتاده است.
آنچه در صفحه 602 تا پايان صفحه 604 آمده نيز مربوط به حسن بصرى است كه ربطى به سليم ندارد.
در اين جا بد نيست به اين نكته اشاره شود كه مطالبى كه در اين صفحات و صفحه هاى 558 و 559 آمده دلالت دارند كه حسن بصرى آدم مثبتى بوده است؛ بعد محقق محترم در پاورقى صفحه 559 مى نويسد حسن بصرى، بدون شك از دشمنان امام على(ع) بوده است.
عين جمله كتاب را ببينيد آيا از اين عبارت، بدون پيش داورى، كسى نفاق مى فهمد؟
والحسن يومئذٍ من شيعة على بن ابى طالب ـ صلوات اللّه عليه ـ و من مفرطيهم نادم متلهّف على ما فاته من نصرة على(ع) والقتال معه يوم الجمل! ۱
به نظر نمى رسد كسى از اين عبارت به نفاق وى پى ببرد؛ مگر با بياناتى كه در بحارالأنوار آمده است. نكته قابل تأمل اين كه در دوران بين روايت بحارالانوار و كتاب سليم كدام را بايد مقدم داشت؛ مخصوصا با دفاعى كه محقق در جلد اوّل از كتاب سليم كرده، به نظر مى رسد كتاب سليم را مقدم بدارد.
1.البته اين جمله جاى تأمل دارد از جهت ديگرى چون حسن بصرى پانزده ساله بوده كه جنگ جمل صورت پذيرفته است. آيا همه پانزده ساله ها در جنگ شركت داشته اند؟