فقه الحديث از ديدگاه عرفا - صفحه 87

است كه اين بحث را در ضمن سخنان ايشان و بحث در جاهاى مختلفى كه برخى اوقات براى حديث پيش مى آمد، مطرح كرده اند. ما آن را ضمن چند موضوع ارائه مى دهيم:

1 ـ 1. آيا اين شكل حديث شكلى شناخته شده بود؟

در اين ترديدى نيست كه حديث به اين مضمون نزد پيروان اين مدرسه جايگاه ويژه اى داشته است. پس علاوه بر اين كه برخى از احاديث را ـ كه دارى مضمون هايى از قبيل سلوك و شناخت شناسى بوده ـ در ضمن كتاب هايشان آورده اند، از ايشان رساله هايى نيز درباره برخى روايات يافته ايم. اين سيد حيدر آملى است كه رساله الفقر و تحقيق الفخر را مى نويسد تا در آن مسأله تعارض روايات سه گانه «الفقر فخرى و به افتخر، الفقر سواد الوجه فى الدارين، كاد الفقر أن يكون كفرا» ۱ را بررسى كند. همچنين مرحوم صدرالمتألهين شيرازى دست به تأليف كتابى در شرح اصول الكافى زده است. اگر بيشتر جستجو كنيم، حتما آثار ديگرى نيز به دست مى آوريم.اين كه عرفا و متصوّفه به نقش حديث از جهت شناخت شناسى چگونه مى نگرند و آيا حديث مصدرى از مصادر معرفت را نزد ايشان به وجود مى آورد يا اين كه معرفت شناسى منحصر به قلب و دل است، از ديگر بحث هاى ماست. از مدرسه اى كه به واسطه حديث، حدّاقل در نزد پيروان خود، به ويژگى يقينى بودن متمايز شده است، درباره خود حديث مى پرسيم كه: آيا اصلاً خود حديث مصدرى يقين آور است كه بتواند پى ريزى مصادر معرفتى ديگرى را هم پايه ريزى كند؟
ابن عربى هنگام نقد روش فقها چنين مى گويد:
هنگامى كه آنان (فقها) به امورى پى بردند كه به طريق تواتر افاده علم و دانش مى كند ـ البته آن لفظى كه از راه تواتر براى آنان نقل شده و به آن حكم كرده، دليل و حجت نبوده است؛ زيرا اين چنين متونى غير قابل فهم و دشوار هستند ـ از آنها به قدر قدرت فهم يا درك خود بهره بردارى كرده و به اين دليل (برداشت هاى ناهمگون) با هم اختلاف كرده اند.
اين ايراد ابن عربى، اگرچه به روش فقها وارد شده، ولى به همان مساله اساسى كه از معتقدات وى در حديث است (عدم افاده يقين از حديث)، اشاره مى كند. و آن از طريق نقد مسأله ظهور، يعنى نقد روشنى، وضوح و دلالت معناى حديث در يك جمله يا يك كلمه با فرض صرف نظركردن از اثبات ظنّى حديث است. البته اين موضوع پس از پذيرش اين فرض است كه تواتر فقط افاده علم و يقين مى كند.
هنگامى كه ابن عربى روايت منقول از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را كه «خداوند متعال رحمت كند مردى را كه هنگامى كه سخنى از ما بشنود، آن را فراگرفته و آن را، همان گونه كه آن را شنيده است،» مطرح مى كند، مى گويد:
اين روايت از اداى (انجام و اجرا) «لفظ به لفظ» سخن مى گويد و اين امر ممكن نيست، جز براى

1.نصّ النصوص في شرح الفصوص.

صفحه از 104