فقه الحديث از ديدگاه عرفا - صفحه 89

ويژگى ها يا از جهت ملاحظه دلالت است، زيرا سنّت بر اصول عقلى مانند اصالت اطلاق و عموم، عدم تقييد، عدم تخصيص و عدم قرينه استوار است و يا به ملاحظه جهت صدور است؛ زيرااحتمال تقيّه، فراموشى، غفلت، اشتباه در فهم، از خود اضافه كردن و نيز تغيير معنا در صدور مى رود. ۱
شايد با آن چيزى كه آملى براى تقويت مسأله علمى بيان كرده، ناچاريم در بحث خبر واحد وارد شويم؛ يعنى اگرچه در حل مسأله اشتراك، قرينه، تقيّه و... عبور از موانعى كه از طريق اعتماد بر اصول عقلانى ايجاد شده كامل شده است، ولى با فرض مرتبط بودن اين اصول عقلانى با حكم شرعى آيا در اين مسأله ـ كه با اين شناخت واقعيّت و دستيابى به حقيقت و تحصيل يقين جستجو مى شود ـ مى توانيم بر اين اصول عقلانى اعتماد كنيم؟
آرى، آملى در برابر مساله مهمى ـ كه همان اثبات معارف اصلى، علاوه بر خبر مرسل و از طريق خبر مُسند است ـ باز ايستاده و آن را امرى دشوار مى يابد. ۲
پُرواضح است كه اين مشكلاتْ پيروان اين مدرسه را از اعتماد به حديث باز نمى دارد، ولى بايد ديد اعتماد و ارتباط آنان با حديث چگونه است.
آنان به ردّ حديث تصريح نكرده اند، بلكه بسيارى از ايشان استدلال به احاديث را در ضمن سخنان خود آورده اند؛ ولى نگرش آنان به حديث، بدون شك، نه تنها در حدّ نظر فقها يا متكلمان نبوده كه حتّى به پايين ترين درجه آنان هم نمى رسد، بلكه در گفتار برخى از ايشان بى نيازى از نقل را شاهد بوده ايم.
ملا عبدالرزاق كاشانى در مقدمه كتاب خود به نام اصطلاحات الصوفية به شكر و سپاس از خداوند متعال به سبب رهايى اش از شيوه علوم رسمى (فقه و اصول) و به ثمره شهود ـ كه همان رهايى از حديث و استدلال است ـ تصريح كرده است. ۳ شايد آن موضوعى كه ممكن است بدان پى ببريم ـ كه البته خود موضوعى قابل بحث و مناقشه نيز هست ـ اين است كه عرفا به حديث توجه چندانى نداشته و جز به عنوان وسيله اى براى بيان آنچه كه با مشاهده به آن رسيده اند يا تأييد مطلبى كه آن را اراده كرده اند، نمى نگرند.
البته مدعى نيستم كه نگرش فوق ديدگاه همه آنهاست، بلكه شايد بعضى از ايشان از منظرى كه ارتباط بشرى با حديث دارد، بدان مى نگرند؛ ولى اين نگرش تا چه حد به مدرسه عرفان و تصوّف معروف مرتبط است
گفتنى است كه عيب جويى و اشكال تراشى برخى از بزرگان اين مدرسه از مدرسه فقه از حد نقد و انتقاد فراتر نرفته و همان گونه كه مى دانيم آنان در مقام عمل نمى توانند نظرى را جايگزين عقيده

1.تسنيم، ج۱، ص۷۷.

2.همان، ج۳، ص۳۱۴.

3.اصطلاحات الصوفية، ص۴۵.

صفحه از 104