قرن نهم هجرى) و محمّد بن مرتضى كاشانى (م1115ق) در تفسير المعين همين شيوه طوسى را ادامه داده اند.
علامه عسكرى ۱ تفاوت سيّارى با شيخ طوسى را در اين مى داند كه طوسى با امانت كامل تمام اين اختلاف قرائات را به اصحاب اصلى اش نسبت مى دهد و هيچ چيز از خود نمى افزايد، اما سيّارى همواره سندى از پيش خود مى سازد و همان مطالب را به ائمه اهل البيت عليهم السلام نسبت مى دهد؛ گاه نيز از پيش خود چيزى مى سازد و به ائمه نسبت مى دهد. علامه عسكرى سپس با بررسى روايات اختلاف قرائت نقل شده در التبيان در ذيل آيه «صِرَ اطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»۲ ، نتيجه مى گيرد كه چون طوسى همه جا مصادر اختلاف قرائات را از اهل سنت ذكر مى كند و تنها در يك جا با صيغه مجهول مى گويد: «و روى ذلك عن أهل البيت»، لذا مراد وى در اين جا سيّارى است كه هم لحن شيخ طوسى در اين عبارت بر ضعف او دلالت دارد و هم خود وى در كتب رجالى اش او را تضعيف كرده است.
اين استدلال درست نمى نمايد. سخن علامه عسكرى در صورتى صحيح است كه در هيچ جاى التبيان سخن صريحى دالّ بر نقل اختلاف قرائات ائمه نيامده باشد. به عكس، طوسى گرچه روايات شيعه دال بر تحريف و نقصان قرآن كريم را تضعيف مى كند و هيچ گاه اين دسته روايات را در تفسير خود نمى آورد، اما منقولات مرتبط با اختلاف قرائات ائمه را از قبيل تحريف نمى شمارد. وى در مواضع فراوانى از تفسير خود، هنگام بحث درباره نحوه قرائت آيه، مى گويد: «و فى قراءة اهل البيت كذا». نمونه هاى بيشترى از اين قبيل را مى توان در التبيان، ج2، ص441، ج5 ، ص72، 260، 316، ج6 ، ص228، 262؛ ج7، ص461، 512؛ ج8، ص384؛ ج9، ص365؛ ج10، ص52 يافت. تقريبا در هيچ يك از اين موارد، سخنى دالّ بر ضعف روايت يا تضعيف راوى به چشم نمى خورد.
نكته مهم در چگونگى نقل روايات اختلاف قرائات ائمه عليهم السلام در تفسير التبيان است. مفسران پيش از شيخ طوسى، چون على بن ابراهيم قمى و عياشى، و محدّثان اخبارى پس از وى، تقريبا به اجماع چنين رواياتى را شاهدى صريح بر تحريف قرآن و وقوع تغيير بر خلاف ما أنزل اللّه دانسته اند. در مقابل، برخى مفسران شيعه پس از شيخ طوسى، چون طبرسى، ابوالفتوح رازى، و ابوالمحاسن جرجانى اين گونه روايت را از قبيل اختلاف قرائات دانسته اند و اغلب در لابه لاى مباحث مربوط به قرائات در تفاسير خود گنجانده اند. اما ورود اين دسته روايات به التبيان شيخ طوسى تقريبا بى نظير است. اين روايات تقريبا همگى در ميانه بحث هاى تفسيرى التبيان آمده اند؛ نه نكات ادبى يا قرائتى. به تعبير ديگر، شيخ طوسى اين دسته روايات ناظر به نحوه قرائت خاص ائمه عليهم السلام را هيچ گاه در ضمن قرائات معروف قرّاء هفت گانه يا ده گانه ذكر نمى كند. چنين قرينه اى نشان مى دهد كه كاركرد اين دسته روايات از نظر وى صرفا تفسيرى و به منظور شرح و بيان مدلول آيه بوده است. وى، به ندرت،