مُصَنَّف عبدالرزّاق صنعانى - صفحه 105

آن، به طور كلى، از تأثير گذارى عالمان مدنى حكايت مى كند و ديگرى به داشتن اصل و نسبى مدنى شهره است.
5 ـ 3. در بررسى الفاظ تحمل، يعنى اين كه چگونه ابن جُريج از منابعش نقل قول مى كند، به تفاوت هاى چشمگيرى برمى خوريم؛ فى المثل استعمال واژه «عن» بين صفر درصد در مورد ابن أبى مُلَيكَة، و شصت تا هشتاد درصد در نقل هاى يحيى بن سعيد، موسى بن عقبة و عمرو بن شعيب در نوسان است. بين اين دو، منقولات كسانى چون ابوزبير و عمرو بن دينار با استعمال بسيار كم از روايات مُعَنعن، و مواردى مانند نقل هاى هشام بن عروة، ابن شِهاب، ابن طاووس، عطاء بن أبى رَباح و عبدالكريم قرار دارند كه كاربرد روايات مُعَنعن در آنها، بين سى تا 45 درصد است. نوسان مشابهى در استعمال صيغه «سمعتُ» وجود دارد. ابن جُريج در نقل از برخى روايانش، اصلاً از اين تعبير استفاده نمى كند؛ اما در برخى ديگر، آن را به طور پراكنده به كار مى گيرد. با اين همه، گاه اين امر را، مثلاً در نقل هاى ابن أبى مُلَيكَة، فراوان مى بينيم. در آثار برخى از مشايخ ابن جُريج، مثل ابوزبير نيز، گاه توجه خاصى به استعمال صيغه هاى خاص اداى حديث، مانند استعمال انحصارى «سمعتُ»، ديده مى شود. در تحليل نهايى، ساختار ناهمگون نقل ها، نشان مى دهند كه نمى توان با در نظر گرفتن اصطلاحات مربوط به اداى حديث، پاسخ اين پرسش را معلوم كرد كه آيا اين مطالب به صورت شفاهى يا كتبى منتقل شده اند. در خصوص نقل هاى ابن جُريج، چنين نتيجه گيرى هايى جز در مواردى خاص، مانند مورد مجاهد، عموما قابل اعتماد نيستند.
آنچه در بالا آمد، پنج نمونه از مهم ترين سطوحى است كه با آنها مى توانستيم تفاوت هايى ساختارى يا شكلى را در سلسله أسناد مختلف ترسيم كنيم. موارد فوق نشان مى دهند كه هر يك از منابع [عبدالرزاق] هويتى منحصر به فرد داشته است. اين امر، به روشنى، با اين تصور در تعارض است كه ابن جُريج تمام تفاوت هاى اختصاصى را به وجود آورده، متن روايات را خودش پرداخته، و سپس آنها را به عهده راويان متقدم گذارده، يا سلسله سندها را تماما يا بعضا جعل كرده است. اين گوناگونى ـ كه دشوار مى تواند نتيجه جعلى نظام مند باشد ـ بايد در طول زمان پديد آمده باشد. لذا ـ تا وقتى خلافش ثابت نشده است ـ بايد با اين پيش فرض آغاز كنيم: رواياتى كه ابن جُريج براى آنها، به صراحت، شخصى را به عنوان مأخذ نام مى برد، واقعا از آن مخبر دريافت كرده است. بر همين اساس هم، به نظر من نقل هاى ابن جُريج بايد معتبر تلقى شوند.
در چنين مواردى، منتقدان براى انكار اعتبار نقل ها، توضيحات متداولى برمى گزينند؛ از جمله اين كه راوى مورد نظر ـ در اين مورد، ابن جُريج ـ جاعل اصلى يا جاعل ضمنى نبوده، بلكه جعل، كار ديگران، شايد معاصرانش، باشد؛ يعنى كسانى كه در واقع، ابن جريج مطالب را از آنها گرفته و سپس به اسم خود عرضه داشته است. توضيح ديگر ممكن است اين باشد كه مؤلف متأخرترى نام او را دلخواهانه يا تصادفى به كار برده باشد. اينها از قبيل همان استدلال هايى اند كه شاخت اين چنين

صفحه از 120