حديث فضايل و اخلاق فلسفى - صفحه 20

قابليت هاى انسانى به شجاعت قابل تحويل است. با اين حال، در رساله گرگياس ميان دانش و شجاعت فرق مى نهد و آنها را از هم متمايز مى سازد. ۱
در رساله اوتيفرون نيز كوشش مى شود تا نسبت ميان عدالت و دين روشن گردد. ۲
سقراط، برخلاف اوتيفرون، نمى پذيرد كه ديندارى بخشى از عدالت باشد. حال آن كه در جاى ديگرى پروتاگوراس ديندارى را به عنوان فضيلت پنجم مطرح مى كند، ولى سقراط آن را با عدالت يكى مى شمارد و عدالت را شبيه ديندارى و ديندارى را مطابق عدالت مى داند. ۳
همچنين در رساله گرگياس ديندارى و عدالت يكى شمرده مى شود. ۴ با اين همه، سقراط در رساله لاخِس ديندارى را قسيم عدالت مى شمارد و كنار آن مى نشاند. ۵
بدين ترتيب، سقراط در گفتگوهاى متعدد مواضع مختلفى در قبال تعداد و نحوه پيوند آرته هاى انسانى اتخاذ مى كند و هرچند تمايل بيشترى به اين سوى دارد كه همه آنها را به دانايى ارجاع دهد، نظرهاى متفاوتى بيان مى كند. گاه نيز با قبول وجود چهار آرته، استدلال مى كند كه پس بايد اين چهارتا وجه مشتركى داشته باشند، حال بايد ديد كه آيا مى توان آنها را به يك اصل ارجاع داد يا خير. ۶
با اين همه، منسجم ترين و روشن ترين تحليل از تعداد، ماهيت و رابطه آرته هاى انسانى در رساله جمهور به چشم مى خورد. اين تحليل است كه بعدها مورد استبقال ديگران قرار گرفت و بنيادى براى اخلاق هاى فضيلت محور شد.

3. قواى نفس و آرته هاى انسانى

پرسش بنيادى رساله جمهور، ماهيت و فايده عدالت است. در برابر ادعاى تراسيماخوس، سوفيست نامدار، «عدالت چيزى نيست جز عمل به نفع و مصلحت اقويا»، ۷ سقراط مى كوشد نشان دهد كه عدالت، فضيلتى درونى و لازمه كمال انسان است.
كتاب چهارم، مهم ترين بحث ناظر به قابليت هاى انسانى را در خود دارد. در اينجا سقراط به روشنى و با نظمى منطقى ماهيت، تعداد و رابطه آرته ها را بيان مى كند و جايگاه آنها را در فرد و سپس جامعه نشان مى دهد. از نظر او نفس انسانى، داراى سه قوه: عاقله، غضبيه و شهويه است. حال اگر اين قوا هريك كار خود را انجام دهند و هيچ يك به حدود ديگرى تجاوز نكند، ملكه عدالت

1.همان، ج۱، ص۳۲۷.

2.همان، ج۱، ۲۴۳.

3.پروتاگوراس، دوره آثار افلاطون، ج۱، ص۹۴.

4.همان، ج۱، ص۳۴۵.

5.همان، ج۱، ص۱۹۵.

6.همان، ج۴، ص۲۴۴۱ و ۲۴۴۲.

7.جمهور، ص۵۳ .

صفحه از 33