حديث فضايل و اخلاق فلسفى - صفحه 31

و يا هنگامى كه فرمان مى دهد:
«وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ كَانَ ذَاقُرْبَى»،۱
مقصود از عدالت، نه اعتدال قواى نفس است و نه تبعيت از قانون، بلكه مقصود آن است كه دشمنى با گروهى نبايد مانع داورى و رفتار برابرى طلبانه گردد و نبايد تعلقات قومى و فردى مايه آن شود كه داورى و رفتار ما از جاده انصاف دور گردد. از سوى ديگر، دوستى با گروهى يا تعلقات خويشى نبايد كفه برابرى را به هم بزند و در برابر دوست و دشمن بايد يكسان رفتار كرد و اين نگرش، با نظريه عدالت افلاطونى تفاوت آشكارى دارد. سخن كوتاه، عدالت سقراطى هماهنگى قواى نفس است، حال آن كه در احاديث و قرآن عدالت به معناى رعايت حقوق ديگران و خود را بر ديگران مقدم نداشتن است.
همچنين خويشتن دارى يا عفت در فرهنگ يونانى با معناى اين فضيلت در فرهنگ اسلامى تفاوت دارد. در آنجا معناى مسلط عفت حد وسط و ميانه افراط و تفريط در كابرد قوه شهويه است. اين تعريف از سوى عالمان اخلاق مسلمان پذيرفته شده و عفت عمدتا به معناى ميانه روى در امور جنسى به كار رفته است.
ابن مسكويه عفت را متابعت نفس بهيمى از نفس عاقله و اعتدال آن معرفى مى كند و نيازى نمى بيند كه به حكم شرع حتى اشاره اى كند، ۲ هرچند اردبيلى اين نقص را اين گونه برطرف مى نمايد:
افراط عفت كه حالت متوسطه قوت شهوت است، شره است، يعنى حرص بر لذت و شهوت زياده بر قدر حاجت و تفريطش خمود است، يعنى سكون در طلب لذات ضرورى كه شرع و عقل در اقدام بر آن رخصت فرمود. ۳
حال آن كه در فرهنگ قرآنى عفت در امور جنسى، نه به معناى ميانه روى بين دو رذيلت، يعنى شره و خمود، بلكه به معناى پرهيز قاطعانه از آن امور جنسى است كه شارع از آن بازداشته است. ۴ آيات اوليه سوره مؤمنون، به خوبى، اين نكته را بيان مى كند. در آنجا در وصف مؤمنان چنين آمده است:
«وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَـفِظُونَ * إِلاَّ عَلَى أَزْوَ جِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَـنُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَآءَ ذَ لِكَ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْعَادُونَ».۵
از نظر اين آيات، عفيف كسى است كه در امور جنسى از حوزه امور حلال فراتر نمى رود، ليكن اگر

1.سوره انعام، آيه۱۵۲.

2.تهذيب الاخلاق، ص۱۶.

3.شرح گلشن راز، ص۲۶۵ ـ ۲۶۶.

4.. الفضائل الخلقية فى الاسلام، ص۲۳۲.

5.سوره مؤمنون، آيات ۵ ـ ۷.

صفحه از 33