تاريخ‏گذارى روايات بر مبناى تحليل اسناد - صفحه 165

نيز در منابع مى يافتيم. اما وقتى مى پذيريم كه حلقه مشترك شيخ حديث بوده، ديگر چنين استدلالى مقبول نيست. در اين حالت، طريق منفرد صرفا بر طريقى كه وى بدان اشاره كرده، دلالت دارد؛ نه اين كه اين تنها طريقى است كه اين روايت از آن نقل شده است. ممكن است طرق ديگرى نيز وجود داشته باشد، ولى ما (هنوز) از آن بى اطلاع باشيم. ۱
4. تقسيم بندى ينبل از حلقه مشترك به دو دسته تاريخى (حلقه مشترك حقيقى) و غيرتاريخى (حلقه مشترك ظاهرى) نيز بى اشكال نيست؛ زيرا اغلب نمودارهايى كه ينبل از شبكه هاى اسناد ترسيم كرده، فاقد ويژگى مورد نظر وى هستند. در بسيارى موارد، حلقه هاى مشترك فرعى فقط در
اولين طبقه پس از حلقه مشترك قرار گرفته اند و به ندرت، در طبقات بعدى حضور دارند. در واقع، غالب طرق ميان اين حلقه هاى مشترك فرعى و صاحبان جوامع حديثى طرق منفرد هستند. اگر بخواهيم به قاعده ينبل پايبند باشيم، بايد اكثر شبكه هايى كه در پژوهش خود عرضه كرده، غيرتاريخى بشماريم كه خود چنين عمل نكرده است. ۲
5 . آنچه در شبكه هاى اسناد به نمايش گذاشته مى شود، خطوط روايتى است كه ما در چند جامع حديثى يافته ايم و هر يك از اين جوامع حديثى يك يا چند طريق روايت را عرضه مى كنند كه (مدعى اند كه) از طريق آنها روايت را دريافت كرده اند. اما ايده وجود حلقه هاى مشترك فرعى در خطوط اسناد صرفا در حالت ايده آل صادق است كه ما همه طرق آن روايت را در اختيار مى داشتيم كه البته منابع موجود، به ندرت، چنين چيزى در اختيار ما قرار مى دهند. تطبيق قاعده ايده آل به شرايط كنونى موجب مى شود بخش اندكى از روايات تاريخى بمانند.
6 . به عقيده ينبل، «طرق شيرجه اى» ساخته صاحبان جوامع حديثى يا راويان آنهاست. اين ادعا مبتنى بر نظريه «سكوت» است. بنابراين نظريه اسانيدى كه حاوى نام صاحبان جوامع متقدم موجود (نظير مالك يا عبدالرزاق) هستند يا در برگيرنده نام كسانى هستند كه در جوامع حديثى شاگردانشان ذكر شده اند (مانند حميدى يا طيالسى) تاريخى اند، ولى آنچه در كتب متأخر حديثى يافت مى شود (همچون ابن حنبل يا مسلم) جعلى اند؛ زيرا اگر اين اسانيد حقيقى بودند، بايد در جوامع حديثى متقدم يافت مى شدند. به بيان ديگر، سكوت جوامع متقدم حاكى از جعلى بودن اين اسانيد است.
پيش فرض اين نظريه آن است كه جوامع متقدم در برگيرنده همه يا بخش عمده اى از روايات افراد مذكورند؛ در حالى كه اين پيش فرض با واقعيت قرن دوم و سوم همخوانى ندارد؛ زيرا:
اولاً، آنچه شيوخ حديث در مجالس درس شفاهى خود به شاگردانشان مى آموختند، صرفا

1.Motzki, Dating, ۲۲۷-۲۲۸.

2.البته ينبل در مطالعات اخير خود متوجه اين موضوع شده و پيشنهاد كرده در اكثر مقالات پيشين اصطلاح «حلقه مشترك ظاهرى» جايگزين «حلقه مشترك» مطلق شود. ر. ك: Juynboll, Syudies on the Origins and Uses of Islamic Hadïth, Corrections, ۱.

صفحه از 167