بررسى كتاب «التشريف بالمنن فى التعريف بالفتن» - صفحه 174

براى آموختن حديث به عراق و حجاز سفر كرد و سرانجام در مصر ساكن شد. ۱
ابن حماد ابتدا جهمى (پيرو جهم بن صفوان سمرقندى) بود، اما بعدها با گرايش به حديث، با جهميان ـ كه تا حدودى تنزيهى و عقلانى مى انديشيدند ـ مخالفت ورزيد و در رد آنها كتاب هايى را نگاشت. ابن حماد از نظر فكرى با اهل حديث همراه بود. او از مخالفان فقه عراق و بويژه فقه ابوحنيفه بود و در اين مخالفت كارش به جايى رسيده بود كه مخالفان بسيارى داشت. ابن حماد در حديث و علم فرايض تخصص داشت و به همين جهت به «فراض» يا «فارض» مشهور بود. ابن حماد از عالمانى چون عبداللّه بن مبارك، سفيان بن عيينه، عبدالرزاق بن همام، فضيل بن عياض و ابوبكر بن عياش سماع حديث كرده و افرادى همچون بخارى، ابوزرعه دمشقى، ابوحاتم رازى، يحيى بن معين و ... از وى حديث نقل كرده اند.
ابن حماد، پس از سكونت طولانى در مصر، در عصر محنت، در زمان معتصم به عراق فراخوانده شد تا ديدگاه خود را درباره قديم يا حادث بودن قرآن بيان دارد. او كه با اهل حديث همداستان بود، با اعتقاد معتزله و دربار مخالفت ورزيد و قرآن را قديم دانست و در سال 223 يا 224 در بغداد زندانى و سپس به سامرا منتقل شد و در سال 228 يا 229 در زندان در گذشت. گفته شده وى در زندان نيز بر اعتقاد خود پافشارى و حديث نقل مى كرد.
اكثر علماى اهل سنت از وى تجليل كرده و برخى نيز او را توثيق كرده اند؛ توثيق او به اين معناست كه وى را به كذب و جعل حديث متهم نكرده اند. احمد بن حنبل، يحيى بن معين و ابن حبان از اين افراد هستند؛ هرچند برخى ديگر از عالمان اهل سنت وى را تضعيف كرده اند؛ مثلاً نسايى وى را ضعيف دانسته و ابن عدى و بسيارى ديگر او را به جعل حديث به نفع اهل سنت متهم كرده اند. ۲ نكته ديگرى كه در اين باره قابل ذكر است، اين است كه حتى همان هايى هم كه ابن حماد را توثيق كرده و به كذب متهم نكرده اند، وى را به اشتباه در حديث و توهمات نادرست متهم كرده اند. عبداللّه بن مبارك، استاد وى، نيز وى را به دليل شيوه نادرست نقل احاديث و تقطيع هاى نابجا نكوهش كرده است. ۳
بنابراين، از ديد عالمان اهل سنت، هر چند ابن حماد به دليل سرسختى در برابر معتزله و حكومت بنى عباس در دوره محنت، مورد تمجيد قرار گرفته، اما احاديث وى يا به دليل كذب يا به دليل اشتباه و روش نادرست، چندان مورد اعتماد نيست. از ميان علماى شيعه، سيد بن طاووس ـ كه بخش

1.براى آگاهى شرح حال وى، ر. ك: الاعلام، ص ۱۱۰۸؛ مختصر تاريخ دمشق لإبن عساكر، ج ۲۶، ص ۱۷۲ ـ ۱۷۴؛ تاريخ مدينة السلام (تاريخ بغداد)، ج ۲۵، ص ۴۱۹ ـ ۴۳۰؛ سير اعلام النبلاء، ج ۱۰، ص ۵۹۵ ، ص ۵۹۵ ـ ۶۱۴ ؛ تهذيب الكمال، ج ۲۹، ص ۴۶۶ ـ ۴۸۰؛ تهذيب التهذيب، ج ۱۰، ص ۴۵۸ ـ ۴۶۲؛ الكامل فى ضعفاء الرجال، ج ۸ ، ص ۲۵۱ ـ ۲۵۶؛ كتاب الئقات، ج ۹، ص ۳۱۹: كتاب الجرح و التعديل، ج ۸ ، ص ۴۶۴؛ الفتن ابن حماد، مقدمه.

2.ر. ك: تاريخ بغداد، ج ۱۵، ص ۴۲۷ ـ ۴۲۸؛ الكامل فى ضعفاء الرجال، ج ۸ ، ص ۲۵۱.

3.ر. ك: تاريخ بغداد، ج ۱۵، ص ۴۱۹ ـ ۴۲۸؛ الفتن ابن حماد، مقدمه، ص ۵ .

صفحه از 182