نظريه توسعه تعبّدى سيره عُقَلا در حجّيت خبر واحد - صفحه 96

لبّى قابليت اطلاق گيرى نداشت، شارع نقاط ابهامش را با دليلى لفظى به نوعى برطرف ساخته كه بدان اطلاق بخشد (مانند آنچه در قاعده تجاوز مشاهده مى شود)؛ ج) به تقرير و امضاى محض آن سيره بسنده كند؛ د) در عين تقرير و امضايش، تعبّدا در آن تصرّفاتى نيز به وجه توسعه يا تضييق نمايد.
اينك بنگريم كه برخورد شرع با اين سيره چگونه است.

3 ـ 1. تقرير سيره از سوى شرع

در دانش اصول ثابت و روشن است كه عدم اثبات انكار و ردع از سيره در شريعت، كاشف از پذيرش و تأييد آن است؛ ليكن به منظور حفظ مجال لازم براى مباحث محورى مقاله از تبيين چنين جهاتى اجتناب مى كنيم.

عدم دلالت عمومات نهى از ظنّ بر ردع

پنداشته نشود، نصوص مربوط به نهى از عمل به ظنّ دلالت بر ردع از اين سيره مى كند؛ زيرا
اوّلاً: با فرض پذيرش دلالت لفظى آيات و روايات مورد اشاره، رسوخ شديد اين سيره در ارتكاز ذهنى و در رفتار نوع مردم، موجب مى شود كه چنين اطلاقاتى انصراف از شمول سيره داشته باشند. از اين رو، براى آيات و روايات نهى از ظنّ، در ردع از سيره ظهورى منعقد نخواهد شد. به عبارت ديگر، متفاهم عرفى آنها مخالف مدلول لفظى آنهاست، و اصل حاكم در چنين مواردى تقدّم متفاهم عرفى است. بنابراين، شارع اگر مى خواست از چنين سيره اى ردع نمايد، لازم بود، از دلالاتى استفاده كند كه ذهن عرف را از آن سيره راسخ در روح و رفتارشان بر كند و متوجّه جهت گيرى خاصّ و جديد شريعت نمايد؛ زيرا وضوح و خفاى دلالات لازم است، متناسب با ميزان توجّه و غفلت، مخاطبان باشد.
ثانيا: در عرف عامّ، ظنّ به معناى فقدان قطع و يقين صد در صد نيست، بلكه آن را بر حالى اطلاق مى كنند كه انسان سكون نفس از كارى نداشته باشد. حال اگر نوع مردم، يقين حقيقى يا وثوق و اعتماد به آن امر داشته باشند، خود را دچار ظنّ نمى بينند. از روشن ترين دلايل كاشف از عدم كفايت اين نصوص در ردع، استمرار سيره متشرّعه بر طبق همان سيره ارتكازى عُقَلاست؛ زيرا با وجود اين آيات و روايات، صحابه و تابعان و اصحاب ائمّه عليهم السلام و نسل هاى بعدى پيوسته بر همان مشى و سيره عُقلايى خود هستند و عمل خود را نيز مغاير با شرع نمى بينند.

4 ـ 1. دلالت قرآن بر تقرير سيره و حجّيت خبر

گرچه عدم اثبات ردع از سيره، براى اثبات عدم ردع كافى است؛ بويژه در مثل مورد بحث كه به دليل جريان گسترده سيره و رسوخ عميقش در رفتار عموم مردم و تأثير وسيع آن در حوزه شريعت، اگر بناى بر ردع بود، بايد ردعى بليغ و پرحجم، گسترده تر و روشن تر از مورد قياس و استحسان، صورت گيرد، ليكن نه تنها ردعى نمى يابيم، بلكه نصوص بسيارى، بر تقرير سيره، و يا اساسا بر حجّيت خبر دلالت دارند.
اصوليان مباحث مفصّلى از وجه دلالت آيه نبأ و ساير آيات مبارك قرآن دارند. از اين رو، نياز به

صفحه از 116