نگاهى ديگر به تفسير اَثَرى - صفحه 115

تفسير اثرى دو بُعد دارد: بعد ايجابى و بعد سلبى. بُعد ايجابى تفسير اثرى آن است كه در اين تفسير بر ضرورت تفسير آيات از رهگذر روايات تأكيد مى رود و بُعد سلبى آن، عبارت از اين است كه مفسر نبايد در تفسير آيات به غير روايات رجوع كند و از اين ميان، آنچه كه تفسير اثرى را از ديگر تفاسير جدا مى كند، بُعد سلبى آن است وگرنه، كمتر مفسرى را مى توان يافت كه منكر ضرروت رجوع به روايات باشد يا به روايات تكيه نكند.
صرف نظر كردن از بُعد سلبى تفسير اثرى، مانعيت را از تعريف آن مى ستاند؛ اما تأكيد بر بعد سلبى نيز چندان سهل نيست. از كجا مى توان فهميد يك مفسر بر اين بعد سلبى باورمند است؟ آيا از اين كه يك مفسر، ذيل آيات جز روايات را ذكر نكند، مى توان نتيجه گرفت كه به نفى رجوع به غير روايات در تفسير قرآن باور دارد؟ چه بسا وى خواسته است مرجع و منبع روايى براى تفسير آيات قرآن فراهم آورد، نه تفسيرى روايى؛ چرا كه اثبات شى ء نفى ماعدا نمى كند. افزون بر اين، ما راه به روان شناسى مفسر و نيات مكنون وى نداريم. از كجا بدانيم مؤلف با چه هدفى اثر خود را آفريده است، جز اين كه خود مؤلف، موضع و نيت خويش را آشكار كند يا قراين روشنى بر آن دلالت كند؛ همچنان كه بحرانى در مقدمه البرهان فى تفسير القرآن علم به كتاب الهى را در انحصار اهل بيت عليهم السلاممى داند و بر اين باور است كه خروج از آن به گمراهى، جهالت و حيرت مى انجامد. ۱ و فيض كاشانى در مقدمه الصافى فى تفسير القرآن دستيابى به تفسير آيات الهى را تنها با تمسك به روايات اهل بيت عليهم السلام ميسر مى داند. ۲
شيخ طوسى نيز چنين ديدگاهى دارد:
و اعلم أن الرواية ظاهرة فى اخبار أصحابنا بأنّ تفسير القرآن لا يجوز إلاّ بالاثر الصحيح عن النبى صلى الله عليه و آله وسلمو عن الائمة عليهم السلام ألذين قولهم حجة كقول النبى صلى الله عليه و آله وسلم و أن القول فيه بالرأى لا يجوز. ۳
دو موضع از اين عبارت، بر اين ديدگاه تأكيد دارد يكى تعبير «لا يجوز ... إلا ...» و ديگر اين كه آشكارا بيان مى كند كه: «إن القول فيه بالرأى لا يجوز».
با اين بيان، از نظر شيخ طوسى، تفسير قرآن از دو حال خارج نتواند بود: تفسير قرآن يا اثرى است و يا به رأى.
يكى از نظرياتى كه اخيرا اظهار شده است، تقسيم تفاسير روايى به دو دسته تفاسير روايى محض و تفاسير روايى اجتهادى است. نويسنده با برشمردن پنج اثر، الدر المنثور، تفسير القرآن العظيم، تفسير العياشى، نور الثقلين و البرهان فى تفسير القرآن بيان مى كند كه مؤلفان اين گونه آثار، صرفا رواياتى را كه يك نحوه ارتباط با آيات قرآن داشته، جمع آورى و در ذيل آيات ذكر كرده اند و خود هيچ گونه اجتهادى جز تشخيص روايات مناسب با آيات نداشته و در معنا و مراد آيات هيچ رأيى

1.البرهان فى تفسير القرآن، ج۱، ص۴.

2.الصافى فى تفسير القرآن، ج۱، ص۴۷ ـ ۴۹.

3.التبيان فى التفسير القرآن، ج۱، ص۴.

صفحه از 127