نگاهى ديگر به تفسير اَثَرى - صفحه 118

بخش ديگرى از معارف قرآن را بدون كمك گرفتن از روايات نيم توان به دست آورد. ۱
واژه «بخش» به چه مقدار از آيات اشاره دارد؟ كدام آيات را مشخصا در برمى گيرد؟ «بخش ديگر» كدام است؟ و در آنجا كه اظهار مى كند: «تفاسيرى است كه مؤلف در آنها براى توضيح آيات بيش از هر چيز را روايات رسيده از پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و ... استفاده كرده است»، ۲ واژه «بيش» به چه معناست؟ چه ميزان؟ «هر چيز» يعنى چه؟ «استفاده» به چه معناست؟
خامسا، اصولاً تعبير «اجتهادى روايى» يعنى چه؟ آيا اين تعبير، اساس تقسيم تفاسير به روايى و اجتهادى را بر هم نمى زند؟ كار بست واژه «محض» در عنوان «تفسير روايى محض» و استفاده از تعبير «تفسير روايى اجتهادى» ناگزير، واژگان «روايى» و «اجتهادى» را مفاهيمى مشكك و مدرج مى كند و از امكان همنشينى اين دو حكايت دارد. از اين رو، هر تفسيرى را مى توان به درجاتى، روايى و به درجاتى، اجتهادى دانست. در اينجا ديگر اين مفاهيم، نه چونان نقطه يا محدوده، بلكه چونان «طيف» تلقى مى شوند كه يك سر طيف، روايىِ محض و سر ديگر آن، اجتهادىِ محض خواهد بود و در اين ميان، با طيف هاى متفاوتى از تفاسير اجتهادى روايى روبه رو خواهيم بود. با اين بيان، از بنيان و اساس تفسيم بندى و تفكيك تفاسير روايى از تفاسير اجتهادى چه خواهد ماند؟
بارى، از اشكالات موردى و خاص، ناظر به تعريف بابايى كه بگذريم، در يك نگاه كلى، تعريف هاى كه در اين دسته دوم جاى داديم از جهات زير شايسته تأمل است:
1. اين تعريف ها، در فضاى شيعى پرداخته شده اند و ناخودآگاه، تفاسير شيعى را مد نظر داشته اند يا مخاطب خود را خواننده شيعى فرض كرده اند. در هر حال، اين تعاريف، توجه جدى به تفاسير اهل سنّت نداشته اند؛ زيرا عمدتا از تعبير «روايات» استفاده كرده اند كه در نظر گويندگان آنها شامل اقوال صحابه و تابعيان نمى شود. حتى در نظر صاحبان اين تعاريف، اقوال صحابه و تابعيان حجيت و اعتبار ندارد.
2. اين تعاريف، تفسير قرآن با قرآن را در شمار اضلاع تفسير اثرى محسوب نكرده اند و اصولاً از مفهوم كلى «روايات معصومان عليهم السلام» استفاده كرده اند كه صرفا شامل سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و ائمه عليهم السلاممى شود. بنابراين، الين تعاريف، بيش از آن كه جامع باشد، گزينش گرانه است.
3 ـ 2. تا بدين جا، تعاريف تفسير اثرى را در دو دسته جاى داديم و به نقد و تحليل درونى هر يك از آنها جداگانه پرداختيم. اكنون به نقد كلى، فراگير و بيرونى همه تعاريف مذكور مى پردازيم:
1. تعاريف مورد بحث، «مفهوم محورند»؛ بدين صورت كه در اين تعريف ها، ابتدا معانى لغوى و اصطلاحى واژه «تفسير» ۳ و آن گاه، واژه «اثر» بيان مى شود و از پى آن، معناى تركيبى «تفسير

1.همان جا.

2.همان، ص۲۵.

3.البته در نظر داشته باشيم كه اگر «تفسير» را در تقابل با «تأويل» اين گونه معنا كرديم كه: »علم به سبب نزول آيه و سوره، ترتيب مكى و مدنى، محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ و ... حتى حلال و حرام و اوامر و نواهى و ...» (البرهان فى علوم القران، ج۲، ص۱۴۸ ـ۱۴۹)، در اين صورت اساسا نمى تواند غير اثرى باشد. (ر. ك: معناى متن، پژوهش در علوم قرآن، ص۳۸۶.

صفحه از 127