چون و چرايى در تشخيص موضوعات - صفحه 132

نقد روش الموضوعات

روش اين كتاب در محورهاى زير قابل نقد است:
1. اشكال كبروى، به اين معنا كه معيارهاى اصطيادى، مفيد علم به وضع نيستند؛ مثلاً وجود يك راوى ضعيف در سند حديثى حديث را در زمره احاديث ضعيف. به اصطلاح متأخرين و نه در زمره احاديث موضوع قرار مى دهد.
2. اشكال صغروى، به اين بيان كه حتى اگر كبرا را بپذيريم، به دقت و تأمل هاى حديث و رجالى، اشكالات ذكر شده براى بسيارى از احاديث اصلاً وارد نيست و به اين ترتيب اصلاً نمى تواند صغراى آن كبراى كلى واقع شود؛ مثلاً راوى محكوم به مجهول بودن وضعيت شفافى در رجال دارد و يا راوى محكوم به ضعف اصلاً ضعيف نيست.
3. اشكالات عام، اعم از عدم توجه به سايرِ قراينِ علم به صدور روايت، ضعف تأليف، عدم انسجام و هماهنگى درونى، تجاوز از آداب مورد تسالم اصحاب در تعبير از افراد و...
4. مشكلات صورى و ظاهرى اثر، در تبويب و ارجاعات.

اشكال كبروى

حكم به موضوع بودن حديث نيازمند احراز قطع يا حداقل وثوق است. چنين نيست كه ما اصلى به نام «اصالة المجعولية» داشته باشيم كه هر چه را بر عدم جعلش دليل نداشتيم، مجعول بدانيم؛ بلكه بر عكس، بعد از پالايش ميراث حديثى ما، آن هم در دو مرحله، اصل اين است كه احاديث موجود در منابع معتبر، ساختگى نيستند، مگر آن كه دليل قطعى بر وضع آن بيابيم. در دقت و بازبينى هاى امروزىِ احاديث بايد مشخص شود كه هدف چيست. در اين گونه تلاش ها شمارى از احاديث به دلايلى از درجه اعتبار ساقط مى شوند كه خود دو دسته اند: آنها كه جزم به موضوع بودنشان حاصل شود كه براى احتراز از نسبت دروغ به پيامبر و امام، بايد كتب را از آنها پالود؛ اما راه برخورد با دسته دوم ـ كه چنين جزمى در مورد آنها حاصل نمى شود ـ به گونه اى ديگر است و بايد علمش را به اهلش واگذارد؛ شايد كه در پرتو پيشرفت هاى علمى و عقلىِ آيندگان، سند يا متن آنها تصحيح شود يا تأويلى براى آنها بيان گردد؛ اگرچه امروز، براى كسى كه به عدم اعتبار آنها رسيده است، از حجيت و صلاحيت تمسك خارج اند.
اثرى كه با نام الموضوعات شكل مى گيرد، ظاهرا در صدد كشف روايات از دسته اول است. تشخيص حديث موضوع، چنان كه در برخى آثار برخى حديث پژوهان آمده است، با علايمى ممكن است. البته آنان كه اقدام به گرد آورى اين علايم نموده اند، معمولاً تصريح دارند كه برخى از اين علايم مقيدند و يا فقط گمان به وضع ايجاد مى كنند، نه علم به آن. نمونه هايى از اين علايم عبارت اند:
1. اعتراف واضع به جعل و و ضع حديث؛

صفحه از 149
کلیدواژه