است و فقط به آيه استناد كردند و در تأويل و تفسير آن سبب را ترك كردند و به آنچه سخن بدان آغاز مى شود يا پايان مى پذيرد، ننگريستند و موارد و منابع سرچشمه ها را نشناختند؛ زيرا آن را (تفسير قرآن) از اهل و مخاطبانش دريافت نكردند، پس گمراه شدند و گمراه ساختند.
بررسى سند: سند اين روايت نيز صحيح است و احوال رجال اين سند چنين است:
ـ ابوعبداللّه محمد بن ابراهيم بن جعفر النعمانى؛ وى در رجال النجاشى مورد توثيق قرار گرفته و از بزرگان شيعه به شمار رفته است. ۱
ـ احمد بن محمد بن سعيد بن عقده؛ وى در كلام نجاشى مورد توثيق قرار گرفته و شيخ نيز او را در توثيق و جايگاه حديث نيز بسيار ستوده است. ۲
ـ احمد بن يوسف بن يعقوب الجعفى؛ وى هم در الفهرست شيخ نامبرده شده و در رجال النجاشى هم ذكر شده و اين خود مدح ايشان است. ۳
ـ اسماعيل بن مهران؛ قال النجاشى: ثقة معتمد عليه روى عن جماعة من اصحابنا، و قال الشيخ: ثقة معتمد عليه. و قال الكشى: كان تقياً ثقة خيراً فاضلاً. ۴
ـ حسن بن على بن ابى حمزه؛ قال النجاشى ... كوفى ورايت شيوخنا ـ رحمهم اللّه ـ يذكرون انه من وجوه الواقفة. ۵
ـ اسماعيل بن جابر؛ وى حديث اذان را روايت كرده و كتابى دارد كه مرحوم ابن وليد در فهرست خود آن را نام برده است كه اين خود مدح وى به شمار مى رود؛ اگرچه توثيق نشده باشد. ۶
پس با توجه به تمامى سند، اين روايت ضعيف شمرده مى شود، ولى اين ضعف با توجه به پذيرش آن توسط حديث پژوهان متقدم و قراين ديگر جبران مى شود.
د. تحليل فقه الحديثى روايات ضرب قرآن به قرآن
از مجموع روايات ضرب قرآن به قرآن در كتاب هاى اهل سنت چنين به دست مى آيد كه مجموع آن روايات گوياى يك اتفاق بوده باشند و از يك حادثه گزارش كنند؛ اگرچه زبان گزارش متعدد و راويان مختلف هستند. شواهد اين گفتار را در متن روايت مى توان دريافت:
يكم، روايات اول تا چهارم و نيز روايات ذيل چهارم از عمرو بن شعيب گزارش شده است، پس در واقع يك روايت به بيان هاى مختلف نقل شده است.
دوم، نحوه ورود حضرت پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم به جريان نيز به نوعى يكسان است: در روايت اول «إن
1.رجال النجاشى، ص۳۸۳.
2.معجم رجال الحديث، ج۲، ص۲۷۴، رجال النجاشى، ص۹۴.
3.معجم رجال الحديث، ج۲، ص۳۶۶.
4.همان، ج۳، ص۱۹۲؛ رجال النجاشى، ص۲۶.
5.رجال النجاشى، ص۳۶.
6.همان، ص۳۳.